The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

مامانای نمونه

5 عضو

مثلا رفتم خونه مادر شوهرم.پرتقال داشتن میگن بهش بدیم .میگم نه پوستش تلخه می زاره دهنش.اینا زوده.باز میگن چرا اشکال نداره

1399/09/09 12:54

یادش بخیر.محرم سال قبل باردار بودم.با شوهرم می رفتیم تو شهر هر جا نذری می دادن ماهم می گرفتیم می خوردیم.??

1399/09/09 13:05

خداروشکر من کم کم دارم معروف میشم??

1399/09/09 13:24

رستا تاحالا تواون گروه چت نکرده بود

1399/09/09 13:35

پاسخ به

به به خداقوت

????

1399/09/09 15:17

پاسخ به

ما فردا سالگرد عقدمونه

مبارکه عزیزم تو با دست پخت خوشمزت مطمعا یه کیک خوشگل و یه سوپرایز قشنگ داری برای همسرت

1399/09/09 15:49

پاسخ به

پوست دست برام نمانده

وی همش کلش میخوره تو سرامیک..

1399/09/09 15:50

آخه دقت کردم میخ و ... نبود

1399/09/09 16:02

اینم طلوع آفتاب
پنجرمون رو به دریا بود

1399/09/09 19:12

البته این خونه مال ارتش نیس زمان مستاجریم

1399/09/09 19:12

پاسخ به

انقدر قشنگ چینده بودم

چینده بودی?

1399/09/09 19:26

پاسخ به

نه سزارین

منم سز بودم دخترم

1399/09/09 19:34

ما یاد گرفتیم رو پای خودمون وایسیم..
بلد نبودم خودمو بندازم یعنی موقعیتشم نبود
کلی خواهر و بردار داشتیم که اومده بود اوووه
ولی من به همشون گفتم برن
جون فقط با همسرم راحتم

1399/09/09 19:35

دیگه پاشدم چون هی هم میرفتم بیمارستان دلم نیومد کسی بمونه که کرونا بگیره خدایی نکرده
گفتم برید خودمم قوی ام??

1399/09/09 19:37

من از خودش خواستم که معذب نشم نشدم
تازه باور نمیکنی روز سوم زایمانم
تولد دختر جاریم بود کیک درست کردم و یه کم خرت و پرت گفتم بزار بیان اونجا شام ابگوشت

1399/09/09 19:39

منم بلدم و برای هستی انجام دادم و هر سال کلی چیز درس میکنم اما امشب یکم ذهنم درد گیر هس

1399/09/10 00:48

یا اصلی میگه هر کسی هر چیزی رو میندازه
تو میتونی بشینی برداری...
میتونی پاتو بزاری روش رد بشی...
حرفم همینطوره..

1399/09/10 01:14

ولی درد داره ...تا خودش جوش بخوره خوب بشه

1399/09/10 01:14

شاید من از نظر اونا بد باشم اما دلم ب بد اونا رازی نیس

1399/09/10 01:25

پاسخ به

شبت بخیر جیگر

اون اوایل یادمه یه لباس دوخته بودی برای هستی و همتا خیلی ناز بود???

1399/09/10 01:41

چون خوشم اومد از عکسشون یادم مونده?

1399/09/10 01:48

دلم برای مامانم یذره شده دیگه طاقت دوریشو ندارم

1399/09/10 02:11

پاسخ به

زهرا خوبی؟

سلام عزیزم ممنون گل پسرت خوبه

1399/09/10 11:11

ماهم سه تا جاری هستیم.
اون دو تا دختر دارن
فقط من پسر..
حس نکردم که حسشون بدشده.
ولی بردارشوهرام دیونه پندارن..
کسی دیگه رو نمیبینن
میگن این نسلمونه..
کلا لرا به اینکه پسر داشته باشن خوشحال میشن.
بچه های همدیگه رو هم دوست دارن
ولی ولشون کنی یه روز یه بار میان
تصویری بهش زنگ میزنن..
عمه هاش هم همینطور.

1399/09/10 12:22

گفتم چیه من ترو دوسدارم نگو از خودمونی

1399/09/10 12:24