یه شب شوهرم خیلی عرق خورده بود توحال خودش نبود بعد شبم بود زنگ خونمونو زدن منم هنذفری گوشم بود یهو فهمیدم آیفونو جواب دادم دیدم پدرشوهرمه جواب دادم گفت بگو بیاد پایین اگه خونس گفتم باشه هرکاری کردم حالیش نشد شوهرم هی دادو بیداد الکی میکرد منم نرفتم پایین نزاشت برم پدرشوهرم خودش اومد بالا درو زد باز کردم خودش رنگو روشو دید شوهرمو بعدم پول میخواست بده شوهرم دادو رفت حالا من کار بدی کردم
1399/10/12 11:52