پدر شوهر من مریض احواله
قلبش ناراحته
بعد اونروز منو برد سونو و کلینیک برگشتنه تمام داروخونه هارو خودم رفتم برای دارو و انسولین
کلی ام زیاد و سنگین بودن غذام نخورده بودم خیلی هلاک شدم
نکرد بره داروخونه ها سوال کنه گذاشت خودم برم خیلی خسته شدم
تهشم شوهرم یکدنیا تشکر کرد ازش که اذیت شده
در حالیکه اومد منو گذاشت گلینیک دید طولانی شده رفت بعدا اومد دنبالم
1399/09/19 17:53