6 عضو
من پیر شدم تا بفهمونم بابا اسیاب ب نوبت بابای منم دل داره دلش نمخاد ببینه دخترشو؟
نمیدونم چرااینطور سدم 2روز پیش و امروز اینطور شدم
ما هم تازه به این درد نائل اومدیم ، من فکر کردم از کار کردن زیاده ولی دیدم نه کلا شل شده کمر
میفهمم خیلی سخته اینجوری
بعد دگ یواش یواش نرم شده بود میدید من راه نمیام دگ جاری سومی اومد فهمید نه همه به وقت بجا همه جا میرن
باورت میشه برگشت بهم گف زینب چقد میره خونه بابا اینا غذاشو انداخته گردن مامان
چ بگم بخدا روزی 2تا شیاف پروژسترون میزارم
بخدا دقیقا اینجوری??
خواهر من با مادرشوهرش تو ی ساختمونن خیلی این چالش رو ندارن ولی ماها چون جدا زندگی میکنیم داستان داریم
خواهر من با مادرشوهرش تو ی ساختمونن خیلی این چالش رو ندارن ولی ماها چون جدا زندگی میکنیم داستان داری...
اره دگ اون اصن از خداشه جلو چشمش نباشع?
بگو خوب بود منم اونجوری میبودم پشت سر من چی میگفتین
هنوز خونریزی داری؟
جاریم زایمان کرده بود بخد رف 20روز موند خونه پدرشوهرم اینا??
نه
بعد پدر شوهرم قربونی برید برا نوش
نابودشدم اصلا
عوض اینکه خانواده عروسمون مارو شام دعوت کنن ما یه لشکر ادم شام دعوت کردیم
خیلی بهتره خب وسط هفته هم میتونه تک پا بره بالا اصلا هرشب بره ولی ی روز تو هفته دل راحت میاد خونه مامانم
ما کلا ی پنجشنبه جمعه داریم اینور باید بریم اونور بریم شوهرمم میخواد تو خونه باشه ???اسیریم
من بدبخت تو سرما اونهمه مهمون داری کردیم دگ گفتم جهنم زایمان کرده ???
چه چتریه
خب خداروشکر
ابجیاشم که کونشونو چسبونده بودن زمین یه پا نشدن کمک کنن
شکر
اونهمه ظرف افتاد گردن من و مادر شوهرم
بچه ها تو شکمم انگار پفیلا میترکه
پیام
? ? ? چشم بد دور که هم جانی و جانااانی?? یه مشت مامان منتظر چشم براه نینیامونیم??
nini.plus/bardaritirmah
برای ارسال پیام به این گروه باید ابتدا اپلیکیشن نی نی پلاس را دانلود نمایید.
این بخش در حال طراحی می باشد