مامانای بهمن ماهی

23 عضو

پاسخ به

برای دوتا بچه آخریش دیگه شیر نداشته

بازم خوب مقاومت کرده

1399/09/29 23:35

بچه ها من انقدر حاملگیم آسون بود الان هوس دومی رو هم کردم

1399/09/29 23:35

پاسخ به

بازم خوب مقاومت کرده

اون روزی داشتم حساب کردم 7 سال نیم عمرشو حامله بوده?

1399/09/29 23:36

پاسخ به

اون روزی داشتم حساب کردم 7 سال نیم عمرشو حامله بوده?

خخخ بعد ما برای 9 ماه جونمون بالا میاد

1399/09/29 23:36

پاسخ به

بچه ها من انقدر حاملگیم آسون بود الان هوس دومی رو هم کردم

وای منم خیلی دوست دارم ولی یاد اولا و ویارا میفتم پشیمون میشم

1399/09/29 23:37

پاسخ به

وای منم خیلی دوست دارم ولی یاد اولا و ویارا میفتم پشیمون میشم

یعنی بچه ام اگر بعد به دنیا اومدنشم انقدر بی آزار باشه دیگه یکی باید بیاد جلوی منو بگیره

1399/09/29 23:37

پاسخ به

برای دوتا بچه آخریش دیگه شیر نداشته

یعنی انقد میاوردن تا یائسه میشدن???

1399/09/29 23:38

پاسخ به

خخخ بعد ما برای 9 ماه جونمون بالا میاد

آره واقعا همه میگن مادرشوهرم برای همه حاملگیاش مث من خیلی سه ماه اول حالش بده میشده ولی چطوری 10 تا آورده نمیدونم

1399/09/29 23:38

پاسخ به

آره واقعا همه میگن مادرشوهرم برای همه حاملگیاش مث من خیلی سه ماه اول حالش بده میشده ولی چطوری 10 تا ...

چه جوری 10 بار زاییده !!!! این از ویارش مهمتره

1399/09/29 23:39

پاسخ به

یعنی انقد میاوردن تا یائسه میشدن???

تفاوت سنیش باشوهرم که آخریه 40 ساله
هنوز میتونسته فکر کنم بیاره ?

1399/09/29 23:39

پاسخ به

تفاوت سنیش باشوهرم که آخریه 40 ساله هنوز میتونسته فکر کنم بیاره ?

مامان من که 54 سالشه هنوز پریود میشه

1399/09/29 23:39

پاسخ به

چه جوری 10 بار زاییده !!!! این از ویارش مهمتره

مادرش ماما بوده خوب بهش رسیدگی میکرده ??

1399/09/29 23:40

پاسخ به

مادرش ماما بوده خوب بهش رسیدگی میکرده ??

آها

1399/09/29 23:40

پاسخ به

چه جوری 10 بار زاییده !!!! این از ویارش مهمتره

جون سخت بودن اون زمان..
مادر شوهر من میگه زایمان و بچه اوردن مسه روزه گرفتنه.. توی روز اذیت میشی میگی فردا نمیگیرم ولی افطار ک میکنی یادت میره باز فردا رو هم میگیری..... ????

1399/09/29 23:40

پاسخ به

جون سخت بودن اون زمان.. مادر شوهر من میگه زایمان و بچه اوردن مسه روزه گرفتنه.. توی روز اذیت میشی میگ...

مثالشو ???

1399/09/29 23:40

پاسخ به

جون سخت بودن اون زمان.. مادر شوهر من میگه زایمان و بچه اوردن مسه روزه گرفتنه.. توی روز اذیت میشی میگ...

وای??

1399/09/29 23:41

اقا شروع کنین به زاییدن بیاین برای من تعریف کنین من روز زایمان تنهای تنهام تمام امیدم همین مامای همراهه

1399/09/29 23:42

پاسخ به

جون سخت بودن اون زمان.. مادر شوهر من میگه زایمان و بچه اوردن مسه روزه گرفتنه.. توی روز اذیت میشی میگ...

بابام یه بار تعریف میکرد میگفت ت حیاطمون بودیم مادرم حامله بوده یهو رفته تو خونه بعد از چند دقیقه دیدیدم صدا بچه داره میادمادرم زایید
به همین آسونی ???

1399/09/29 23:42

نمیدونم اصلا جی به چی خواهد شد

1399/09/29 23:42

پاسخ به

بابام یه بار تعریف میکرد میگفت ت حیاطمون بودیم مادرم حامله بوده یهو رفته تو خونه بعد از چند دقیقه دی...

خدا قسمت همه بگنه از این زاییدن ها

1399/09/29 23:42

پاسخ به

بابام یه بار تعریف میکرد میگفت ت حیاطمون بودیم مادرم حامله بوده یهو رفته تو خونه بعد از چند دقیقه دی...

بچه چندمشون بوده ؟

1399/09/29 23:43

پاسخ به

خدا قسمت همه بگنه از این زاییدن ها

آره بخدا

1399/09/29 23:43

پاسخ به

اقا شروع کنین به زاییدن بیاین برای من تعریف کنین من روز زایمان تنهای تنهام تمام امیدم همین مامای همر...

کدوم بیمارستان میخای زایمان کنی؟

1399/09/29 23:43

پاسخ به

کدوم بیمارستان میخای زایمان کنی؟

مشهد هستم من بیمارستان مادر

1399/09/29 23:44

پاسخ به

بچه چندمشون بوده ؟

نمیدونم بابام میگه انقد بچه اورده یادش نیست چندمی بوده?

1399/09/29 23:44