من مامانم سر خواهر دومی یه شب ک بابام خونه نبوده و مادربزرگم پیشش بوده ک مثلا حواسش به مامانم باشه،درد زایمان میگیره و بچه میخواد دنیا بیاد مامانم مادربزرگمو بیدار میکنه ک دردم شروع شده اونم برگشته گفته شوهرت نیست ک ناز بکنی الکی بخواب فردا بزا😂
مامانم هی پیچیده به خودش و اخرشم شوهر عمم با باباماومدن بردنش بیمارستان
خواهرمم مرده دنیا اومده و کبود بوده بعد احیاش کردن
بخاطر تاخیرش
1403/06/27 14:26