یه بار دبیرستانی بودیم مارو بردن راهیان نور شلمچه یه جای دیگ هم توقف کودیم بازار داشت یه خانم بندری بود فک کنم ن ما زبون اونارو می فهمیدیم ن اونا مال مارو گیر کرده بودیم چی ..همش میگف حلقوو حلقوو ق رو هم از ته گلو میگف ما مونده بودیم چیزی تو گلوش گیر کرده یا چی عین خنگا نگا میکردیم اونم زجه میزد حلقو حلقو اخه ما ترکا تو ق گفتم یکم ناشی هستیم? یه پسره اومد گف بابا میگ راحت الحلقوم ازم بخرین گیجا ?قش کردیم و ب راهمون ادامه دادیم??
1397/09/13 17:32