مادرانه

1 عضو

پاسخ به

اره یادمه حالت بدبود فاطیمامن انقدحالم بدبودنفس نمیتونستم بکشم ک تکون بخورم شوهرم هرچی میپرسیدنمیتون...

اره درکت میکنم خیلی بد بود خیلی عرفان امیدوارم تو حامله باشی هزیزم

1397/06/12 12:39

پاسخ به

اگ این ماه نشدم میرم ب مامانم میگم بره

کجابره

1397/06/12 12:40

پاسخ به

چی بگم؟؟؟؟

بگوخودموشوهرم سالمییم واسه بارداری میخام اوناخودشون میدونن

1397/06/12 12:40

پاسخ به

مثبته لیا

شقی فک نکنم بخدا

1397/06/12 12:40

پاسخ به

اره یادمه حالت بدبود فاطیمامن انقدحالم بدبودنفس نمیتونستم بکشم ک تکون بخورم شوهرم هرچی میپرسیدنمیتون...

منم اونطور شدم

1397/06/12 12:40

پاسخ به

منم اونطور شدم

تو چجوری شدی

1397/06/12 12:40

پاسخ به

اگ نشدم ب مامانم بره پیش ی سیدی چیزی

اره واقعا شاید طلسمت کردن بخدااا منکه خیلی قبول دارم

1397/06/12 12:40

پاسخ به

اگ این ماه نشدم میرم ب مامانم میگم بره

اره حتمابرو

1397/06/12 12:40

پاسخ به

تو چجوری شدی

فاطیما زیر شکمم گرف هوار میکشیدم نمیتونستم تکون بخورم پاشم برم بیمارستان گفتم‌میمیرم من مرگو دیدم بقران

1397/06/12 12:41

پاسخ به

اره واقعا شاید طلسمت کردن بخدااا منکه خیلی قبول دارم

ببینم نشدم میرم

1397/06/12 12:41

چون چندماه بعدعروسیم همیشه دعواداشتیم باهم یدفعه دیدم درخونمونم قبلش صدامیومد توباغچه درخونمون واسم طلسم گذاشته بودن زنگ زدیم به دعانویس گفتش پشت شمارو بهم کردن ......واقعا من تو اتاق میخوابیدم شوهرم توی پذیرایی

1397/06/12 12:41

????

1397/06/12 12:42

پاسخ به

اره درکت میکنم خیلی بد بود خیلی عرفان امیدوارم تو حامله باشی هزیزم

فدات بشم...منکه امیدی ندارم امااین دردامال چیه من بایدپریودبشم دیگه?

1397/06/12 12:42

تادراوردیم خوبشدیم

1397/06/12 12:42

پاسخ به

چون چندماه بعدعروسیم همیشه دعواداشتیم باهم یدفعه دیدم درخونمونم قبلش صدامیومد توباغچه درخونمون واسم ...

واقعاااا وای ترسیدم بخدا میرم

1397/06/12 12:42

پاسخ به

فاطیما زیر شکمم گرف هوار میکشیدم نمیتونستم تکون بخورم پاشم برم بیمارستان گفتم‌میمیرم من مرگو دیدم بق...

وای چ بد خیلی سخته منم سفت شده بود دراز میکشیدم میمردم

1397/06/12 12:42

پاسخ به

فدات بشم...منکه امیدی ندارم امااین دردامال چیه من بایدپریودبشم دیگه?

مال نی نی توست داره میچسبه به اونجا

1397/06/12 12:42

پاسخ به

فاطیما زیر شکمم گرف هوار میکشیدم نمیتونستم تکون بخورم پاشم برم بیمارستان گفتم‌میمیرم من مرگو دیدم بق...

منم اینجوری بودم گفتم چه مردم مامان باباموبدبخت کردم

1397/06/12 12:43

پاسخ به

واقعاااا وای ترسیدم بخدا میرم

بخدا جدی میگم من طرفامم ک گذاشتن رو دیدم کلی ترسیدم بخدا

1397/06/12 12:43

پاسخ به

وای چ بد خیلی سخته منم سفت شده بود دراز میکشیدم میمردم

من خیلی بد شد بخدا

1397/06/12 12:43

پاسخ به

منم اینجوری بودم گفتم چه مردم مامان باباموبدبخت کردم

اره والا

1397/06/12 12:43

پاسخ به

بخدا جدی میگم من طرفامم ک گذاشتن رو دیدم کلی ترسیدم بخدا

ب ماما یا شوهرم میگم بقران

1397/06/12 12:44

پاسخ به

من خیلی بد شد بخدا

الهی نی نیت داشت تکون میخورد جاخوش میکرد

1397/06/12 12:44

پاسخ به

الهی نی نیت داشت تکون میخورد جاخوش میکرد

فک نکنم‌فاطیما ????

1397/06/12 12:44

پاسخ به

ب ماما یا شوهرم میگم بقران

من خونه مادرشوهرم رفتم تعریف میکرد با اشک میگفتم اینجوریم کردن خودمم دیدمشون ....خیلی ناراحت شدن و نفرینشون گردن

1397/06/12 12:44