پاسخ به

?23سال هی هیچه

پاسخ به

پس چه مه کی طاقتم میگیره حوصله اونجاروندارم

پاسخ به

یکم میشناسمت زهره داخل گروه کرمانشاهیابودی

پاسخ به

منم پیش امده تواین چندسال هرسال شوهرم دوماه میره تهران میام خانه مامانم.پنجشنبه یاجمعه ای میرم سر می...

پاسخ به

خدا وقتی نخاد خوشی بده نمیده دیگه

پاسخ به

آره قبلا بودم

پاسخ به

سبحان چندسالشه؟

پاسخ به

خانه پدرخیلی بهتره راحت تری

پاسخ به

نگو خدابزرگه یه چیزی ازت میگیره یه چیزی درعوضش بهت میده قدر داشته هاتو بدان

پاسخ به

اره بابا.من میخواستم دوماه خاته مادرشوهرم باشم ک میزدم کوه وبیابان

پاسخ به

اره بابا.من میخواستم دوماه خاته مادرشوهرم باشم ک میزدم کوه وبیابان

پاسخ به

دم عیده خوبه زودمیگذره عیدم زودمیگذره

پاسخ به

من قبلا ها یه روز میرفتم به اندازه یه ماه حرص میخوردم?‍♀️

پاسخ به

همه ناراضین ازمادرشوهرشان

پاسخ به

اگه قراره عیدم باشی همون خونه بابات باش اونجا هی کار میکشن ازت

پاسخ به

من که میخواستم با دستام خفش کنمممم

پاسخ به

راست میگی به اینش فک نکرده بودم?

پاسخ به

مادرشوهرت کاشانیه؟

پاسخ به

والا شعور حاملگیم ندارن هی میگن ما حامله بودیم چه کارایی ک نمیکردیم??

پاسخ به

قم

پاسخ به

والا شعور حاملگیم ندارن هی میگن ما حامله بودیم چه کارایی ک نمیکردیم??

پاسخ به

توکه خیلی شاهکاربودن اونا

پاسخ به

اره من الان مدام مادرشوهرم میگه.رفته همه جا گفته همه عروس دارن منم عروس دارم نمیتانه یه حاملگی وطی ب...