ماهورا نه در نیاورد ولی لثه هاش ورم کرده هی درد میکنه خوب بهتر نق نزد ما شلوغ بود ماهورا یکم اذیت شد دیه آخر شب

قربانت

حقیقت تلخ تلخخخ

عزیززمممم اره ت شلوغی اذیت میشن😑

حالا من خواهر شوهرم باشه غمی ندارم اینقد میخندیم😂

اره واقعا نق زدن بچه از یه طرف اینکه بقیه هی میگن تو خونه تلویزیون روشن کن نمیدونم سروصدا کن عادت کنه از یه طرف😐😐

خوشبحالت

انتظار دارن من هرروز بلندگو روشن کنم تو خونم😐

حالا نمیگم خاهرشوهرا من بد اخلاقن یا چیزی الا بشینی پیششون میگن میخندن ولی بخاطر یه سری رفتارهاشون من دمخورشون نمیشم

وای خدا من هنوز سر این موضوع با بابام و مامانم دعوا دارم

مامانم همش میگ بذارش ت شلوغی

جدییی واییی تو که خانواده خودتههه

من خانواده شوهر میگن مامانم اینا کاری ندارن

خواهرشوهر و مادرشوهر منم حساسن خیلی این حساس بودنشون رو مخمه ولی دیگ تصمیم گرفتم بیخیال باشم

خانواده خودم بدتره

اونا درک میکنن

خوب یه اخلاقایی هست میشه تحمل کنی کنار بیای ولی یه چیزایی هست نمیشه

اخ اخ😂تو کارت ساختس

واقعا بعضی حرفا نمیدونم از کجا میاد اصلا درک نمیکنم امروز رفتیم بیرون افتاب میخورد چشم ماهورا چشاشو میبست اونوخ مادرشوهرم میگه این به افتاب عادت نداره نمیاریش بیرون😑😑😑😐😐😐😐😐

اونوخ میگن چرا عروسا بدشون از مادر شوهر میاد

پدرشوهرم 60 سالشع میره میچسبه ب تلویزیون تا بشنوه از بس صدا تلویزیونو کم میکنه

اره پدرجدم در اومده

اینقد میگم ساکت

پس پدرشوهر من با پدرشوهر تو اصلا کنار نمیاد خونه اینا صدا به صدا نمیرسه

شوهرم میگ انگار معلم کلاس اولایی