مادران ملایری

117 عضو

پاسخ به

تصمیم گرفتم ماکارونی بزارم بعدم برم حموم دوش بگیرم

من ابگوشت گذاشتم کارامو کردم اخر شب میرم حمون ک دخترم و نبرم

1401/08/11 20:33

پاسخ به

منم عارف میشینم همسایه هامون خوبن جز این بغلیمون

منم سال اول عروسی عارف بودم خوب بود

1401/08/11 20:33

من چون حالم بده واصلا میل به غذا ندارم اصلا نمیدونم چی بزارم کلافه میشم

1401/08/11 20:34

دیگه انقد حاضری دادم خورده دلم میسوزه ?

1401/08/11 20:34

همسایه بغلیمون یه شوهر هیزی داره وای وای

1401/08/11 20:34

پاسخ به

همسایه بغلیمون یه شوهر هیزی داره وای وای

تف د روش?

1401/08/11 20:34

پاسخ به

دیگه انقد حاضری دادم خورده دلم میسوزه ?

منم باردار بودم فقط حاضری

1401/08/11 20:34

پاسخ به

منم باردار بودم فقط حاضری

واسه جنبن خطرناک نیس اکثر مواقع غذانمیخورم?بیشتر میوه میخورم جایگیزین میشه؟

1401/08/11 20:35

پاسخ به

تف د روش?

ب قران ی روز غروب داشتم راهرو دستمال میکشیم در ورودی شیشه داره هوام تاریک شده بود نشسته بودم تمیز میکردم یه هو بلند شدم دیدم وایساده پشت شیشه داره منو نگاه میکنه

1401/08/11 20:35

پاسخ به

واسه جنبن خطرناک نیس اکثر مواقع غذانمیخورم?بیشتر میوه میخورم جایگیزین میشه؟

همه چی برای بدنت لازمه سعی کن بخوری

1401/08/11 20:36

پاسخ به

ب قران ی روز غروب داشتم راهرو دستمال میکشیم در ورودی شیشه داره هوام تاریک شده بود نشسته بودم تمیز می...

لعنت بهش چقد چندشن اینجور مردا

1401/08/11 20:36

پاسخ به

همه چی برای بدنت لازمه سعی کن بخوری

فکر غذا خوردن میکنم انگار میخوا خفم کنن ازبس تهوع میگیرم

1401/08/11 20:37

پاسخ به

لعنت بهش چقد چندشن اینجور مردا

شانس اوردم مانتو و روسی سرم بود وگرن ابروم رفته بود ولی شب تا صب خابم نبرد

1401/08/11 20:37

ب شوهرمم ترسیدم بگم ولی دیگه نرفتم تمیز کنم

1401/08/11 20:37

پاسخ به

فکر غذا خوردن میکنم انگار میخوا خفم کنن ازبس تهوع میگیرم

خب پس میوه زیاد بخور همه چی بخور

1401/08/11 20:37

پاسخ به

ب شوهرمم ترسیدم بگم ولی دیگه نرفتم تمیز کنم

اره بابا نمیشه بگی دیگه دیدشون نسبت به همه بد میشه

1401/08/11 20:38

پاسخ به

اره بابا نمیشه بگی دیگه دیدشون نسبت به همه بد میشه

اره میرفت دعوا میکرد ی شری ب پا میشد

1401/08/11 20:38

من نامزد بودم شوهرم اومد خونه مامانم اینا شب خوابیدیم بالکن خونشون شوهر همسایمون از رو دیوتر داشت نگامون میکرد یهو دیدمش

1401/08/11 20:39

شوهرمم برگشت دیدش اونم فرااار

1401/08/11 20:39

یه جنگی شداونشب همه همسایه دراومدن بیرون

1401/08/11 20:40

وای خیلی ترسناکه

1401/08/11 20:40

بعد من با خانومش دوست صمیمی بودم?دیگه رابطمون برید .

1401/08/11 20:40

پاسخ به

یه جنگی شداونشب همه همسایه دراومدن بیرون

اره منم اگ میگفتم ی جنگی میشد

1401/08/11 20:40

ای بابا

1401/08/11 20:41

پاسخ به

وای خیلی ترسناکه

خیلی اخه عوضی انقد خودشو تو اون محل ادم خوبی جلوه میداد دیگه همه بد بردن ازش ازون کوچه رفتن

1401/08/11 20:41