.....

0 عضو

پاسخ به

تو گوگل هم زدم خوب بود خدا رحمی تو رضا رامبد شنیدی؟

من همه سونوهام پیش دکتر رامبد رفتم

1401/03/06 15:31

پاسخ به

برمن قبلی ازیتا ایزدی بود ت محمدشهر راضی نبودم

اره منم پیش ازیتا یک بار رفتم باعث شد زودرس زایمان کنم بچه ام بمیره اصلا ازش راضی نبودم دستش سنگینه کثافت خدا ازش نگذره 7 ماه زحمت منو به هدر داد

1401/03/06 15:37

پاسخ به

برمن قبلی ازیتا ایزدی بود ت محمدشهر راضی نبودم

تازه بعد 2 ساعت نوبت ادم میشه مثلا من ساعت 4 بعدظهر بهم نوبت داد 7 و نیم نوبتم شد رفتم داخل اونم با کلی پرستار همه نظر میدادن

1401/03/06 15:38

پاسخ به

من میرفتم تهران دکترم خوب بود راضیم ولی راهش دوره اذیت میشم

اره من خانم دکتر طاهره عبدی اگه راهش دور نبود حتما میرفتم پیشش عالیه خیلی دوستش دارم

1401/03/06 15:38

پاسخ به

من دوس دارم همراه هم بزاره تا حالا اصلا دیدی کسی با همراه بره تو؟

آره من دکتر کاوسی میرم سونو اندیشه فاز یک کارشم خوبه خیلی،همراهم میزاره

1401/03/06 15:45

پاسخ به

دکتر منه خوش اخلاق ترینه?

اره منم شنیده بودم خوبه

1401/03/06 15:45

پاسخ به

اره منم پیش ازیتا یک بار رفتم باعث شد زودرس زایمان کنم بچه ام بمیره اصلا ازش راضی نبودم دستش سنگینه ...

اخیی الهی ینی الان بچت بدنیااومده یان

1401/03/06 15:45

پاسخ به

تازه بعد 2 ساعت نوبت ادم میشه مثلا من ساعت 4 بعدظهر بهم نوبت داد 7 و نیم نوبتم شد رفتم داخل اونم با ...

اره دقیقننن دوسه نفر پیش خودش هس کاراموزه نمیدونم چیه

1401/03/06 15:46

پاسخ به

اخیی الهی ینی الان بچت بدنیااومده یان

اره یک سالو نیم پیش بود فوت کرد

1401/03/06 15:46

پاسخ به

اره دقیقننن دوسه نفر پیش خودش هس کاراموزه نمیدونم چیه

?خدا ازش نگذره

1401/03/06 15:46

پاسخ به

اره یک سالو نیم پیش بود فوت کرد

الهی بگردممم??خیر نبینه

1401/03/06 15:47

پاسخ به

الهی بگردممم??خیر نبینه

فدای تو

1401/03/06 15:47

خلاصه از داستان زایمان تلخ من هر کی دوست داره و طاقت داره بخونه .??



اول دیدم بعد از هفت ماه لکه بینی اومده صورتی ازم بعدش رفتم سونو گفت دهانه رحمت چهار سانت باز شده و بچه پاش بیرونه تو چطوری نفهمیدی درد نداری ؟
گفتم هیچی خانم دکتر هیچ علائمی برای زایمان ندارم بعد منو برد بیمارستان بستری شدم هفته اول زیر باسنم بالشت میزاشتن تا سطح بیاد بالا و بچه با پا نیاد بیرون خیلی شیطون بود تو شکمم همش لگد میزد بعد یک هفته خواب نداشتم غذا دراز کشیده دستشویی دراز کشیده خیلی تنم دیگه چرک میداد از کثیفی خیلی افتضاح شده بودم روز جمعه دکتر اومد بالا سرم من شنبه بستری شده بودم جمعه دکتر اومد بهم سر بزنه ازم یه سریع ازمایش گرفت و از ترشحاتم گرفت و رفت ساعت 7 غروب بود اومدن گفتن سریع باید ختم بارداری انجام بشه و تو زایمان کنی گفتم نه من طبیعی میخوام هرچی گفتم گفتن نه بجه بریچه نمیشه باید سزارین شی بعد دیگه رفتم سزارین 4 بار امپول زدن سر شه کمرم هیچی اصلا سر نمیشد بی حس نمیشد دیگه اخری و زد من دراز کشیدم بعد صدای گربه مانندی میومد که بچه بود خیلی کوچیک بود بهم نشون ندادن بردن تو دستگاه گذاشتن سریع بردنش حتی ندیدم چه شکلی بود بعدادامه داستان....


بعد منو اوردن تو ریکاوری ولی درد داشتم میمردم با لرزم گرفته بود شدید
دیگه منو بردن تو بخش تا صبح انگار مرگ جلوی چشام بود دو سه بار اومدن شکمم و فشار دادن اصلا داشتم از درد میمردم بعد دیگه فردا همه زنا زایمان کردن بچه هاشون تو بغلشون و همه شیر میدادن من شیر میدوشیدم میریختم اشغالی میرفت بعد سه روز دکتر اومد گفت روز سینه اش یخ بزارین ببنده تکلیف بچه اش معلوم نیست چرا شیر میدوشین دیگه من کارم این بود شب تا صبح یخ بزارم روی سینه ام ابگرم بزارم روی دلم انقدر درد میکشیدم علت زایمان عفونت شدید ادراری داشتم درمان نمیشدم و داشت به بچه میرسید و مجبور شدم خلاصه انقدر بهم انژوکت وصل کرده بودن که رگ دیگه نداشتم دیگه میخواستم برم اتاق عمل از بازوم میگرفتن رگ دیگه پیدا نمیشد اون شبی که از اتاق عمل اومدم بیرون 6 یا 7 بار بود سوزن و میزاشتن تو دستم که خون بگیرن دوباره در میاورد دوباره میزاشت چون تازه از اتاق عمل اومده بودم خوب خون یخ بود نداشتم باید تنم گرم میشد با همون لرزش داشتم اونا منو هی ازیت میکردنادامه.....
دیگه من یک هفته دیگه به خاطر شیر سینه و تب و لرز باز بستری بودم میرفتن میومدن هی انتی بیوتیک میزدن دکتر میگفت از این قوی تر دیگه نداریم ببین چقدر حالت بده وقتی بعد از یک هفته اومدم خونه تمام تنم حساسیت مثل ابله مرغون زده بود

1401/03/06 15:47

بیرون حالا دوباره هی امپول و سرم میزدم این حساسیت که ایجاد شده از بین بره اخه تو این دو هفته فقط انتی بیوتیک میزدن صبح یکی میومد انژوکت وصل میکرد شب یکی دیگه باز صبح یکی ظهر یکی شب یکی هر کسی یه نطر میداد که انژوکتت باید عوض که هفته اول نصف شبا که خواب بودم میمودن بهم انسولین میزدن قند نگیرم میگفتم بابا من قند ندارم اونا صبح یکی شب یکی ظهر یکی میومد انسولین میزدن کنار اون انژوکت زدن هاشون

دیگه خلاصه بعد از 18 روز بچه ام فوت شد و من موندم داغی که روی دلم گذاشت هنوز عکسشو میبینم میخوام خودمو اتیش بزنم میسوزم از درون ولی خوب بقیه فکر میکنند از خدام بوده بچه ام اینطوری بشه همش سرزنش میکنند

1401/03/06 15:47

پاسخ به

الهی بگردممم??خیر نبینه

دوست داشتی بخون

1401/03/06 15:47

من سونو واژینال نوشت برام انجام دادم انقدم دردداشتا همون طبقه پایینش . جوابشو بردم دوباره برا 10روز دیگ نوشت گف تکرار کن منم شنیده بودم سقط میکنه سونو واژینال ترسیدم دیگ باردوم انجام ندادم دکترمو عوض کردم

1401/03/06 15:48

پاسخ به

دوست داشتی بخون

چشم?

1401/03/06 15:48

پاسخ به

بیرون حالا دوباره هی امپول و سرم میزدم این حساسیت که ایجاد شده از بین بره اخه تو این دو هفته فقط انت...

الهی بگردم چقد سختی کشیدی ??الان بعد ازاون بچت دیگ بچه نیاوردی

1401/03/06 15:51

پاسخ به

بیرون حالا دوباره هی امپول و سرم میزدم این حساسیت که ایجاد شده از بین بره اخه تو این دو هفته فقط انت...

???خدا صبرت بده ،انشاله از این ببعد هیچ مشکلی برات پیش نیاد

1401/03/06 15:52

سلام مامانا خوبید؟نی نی هاتون چطورن؟

1401/03/06 15:54

پاسخ به

سلام مامانا خوبید؟نی نی هاتون چطورن؟

سلام عزیز ممنون شکرخدا

1401/03/06 15:54

مامانا من هفته 9 ام از بارداری ام
ولی انگاررر نه انگار هیچ علائمی ندارم چرا؟

1401/03/06 15:55

پاسخ به

مامانا من هفته 9 ام از بارداری ام ولی انگاررر نه انگار هیچ علائمی ندارم چرا؟

نگرانی نداره عزیزم

1401/03/06 15:55

پاسخ به

سلام عزیز ممنون شکرخدا

??

1401/03/06 15:55

حالت تعوع هم نداری

1401/03/06 15:55