خلاصه از داستان زایمان تلخ من هر کی دوست داره و طاقت داره بخونه .??
اول دیدم بعد از هفت ماه لکه بینی اومده صورتی ازم بعدش رفتم سونو گفت دهانه رحمت چهار سانت باز شده و بچه پاش بیرونه تو چطوری نفهمیدی درد نداری ؟
گفتم هیچی خانم دکتر هیچ علائمی برای زایمان ندارم بعد منو برد بیمارستان بستری شدم هفته اول زیر باسنم بالشت میزاشتن تا سطح بیاد بالا و بچه با پا نیاد بیرون خیلی شیطون بود تو شکمم همش لگد میزد بعد یک هفته خواب نداشتم غذا دراز کشیده دستشویی دراز کشیده خیلی تنم دیگه چرک میداد از کثیفی خیلی افتضاح شده بودم روز جمعه دکتر اومد بالا سرم من شنبه بستری شده بودم جمعه دکتر اومد بهم سر بزنه ازم یه سریع ازمایش گرفت و از ترشحاتم گرفت و رفت ساعت 7 غروب بود اومدن گفتن سریع باید ختم بارداری انجام بشه و تو زایمان کنی گفتم نه من طبیعی میخوام هرچی گفتم گفتن نه بجه بریچه نمیشه باید سزارین شی بعد دیگه رفتم سزارین 4 بار امپول زدن سر شه کمرم هیچی اصلا سر نمیشد بی حس نمیشد دیگه اخری و زد من دراز کشیدم بعد صدای گربه مانندی میومد که بچه بود خیلی کوچیک بود بهم نشون ندادن بردن تو دستگاه گذاشتن سریع بردنش حتی ندیدم چه شکلی بود بعدادامه داستان....
بعد منو اوردن تو ریکاوری ولی درد داشتم میمردم با لرزم گرفته بود شدید
دیگه منو بردن تو بخش تا صبح انگار مرگ جلوی چشام بود دو سه بار اومدن شکمم و فشار دادن اصلا داشتم از درد میمردم بعد دیگه فردا همه زنا زایمان کردن بچه هاشون تو بغلشون و همه شیر میدادن من شیر میدوشیدم میریختم اشغالی میرفت بعد سه روز دکتر اومد گفت روز سینه اش یخ بزارین ببنده تکلیف بچه اش معلوم نیست چرا شیر میدوشین دیگه من کارم این بود شب تا صبح یخ بزارم روی سینه ام ابگرم بزارم روی دلم انقدر درد میکشیدم علت زایمان عفونت شدید ادراری داشتم درمان نمیشدم و داشت به بچه میرسید و مجبور شدم خلاصه انقدر بهم انژوکت وصل کرده بودن که رگ دیگه نداشتم دیگه میخواستم برم اتاق عمل از بازوم میگرفتن رگ دیگه پیدا نمیشد اون شبی که از اتاق عمل اومدم بیرون 6 یا 7 بار بود سوزن و میزاشتن تو دستم که خون بگیرن دوباره در میاورد دوباره میزاشت چون تازه از اتاق عمل اومده بودم خوب خون یخ بود نداشتم باید تنم گرم میشد با همون لرزش داشتم اونا منو هی ازیت میکردنادامه.....
دیگه من یک هفته دیگه به خاطر شیر سینه و تب و لرز باز بستری بودم میرفتن میومدن هی انتی بیوتیک میزدن دکتر میگفت از این قوی تر دیگه نداریم ببین چقدر حالت بده وقتی بعد از یک هفته اومدم خونه تمام تنم حساسیت مثل ابله مرغون زده بود
1401/03/06 15:47