میشناسم سپاه رو هم خودم مشغول بودم هم پدرم سرهنگ سپاهه
1401/03/19 13:44
//= $member_avatar ?>
از خاستگاری تا صیغه ک 2 ماهشو داماد نبود بعدم ک اومد ی ماهه بابامو راضی کرد
1401/03/19 13:45
//= $member_avatar ?>
خیلی حساسن
1401/03/19 13:45
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
خیلی حساسن
خیلی پدرم دراومده
1401/03/19 13:45
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
از خاستگاری تا صیغه ک 2 ماهشو داماد نبود بعدم ک اومد ی ماهه بابامو راضی کرد
زبونشو بلده
1401/03/19 13:45
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
خیلی پدرم دراومده
میدونم که میگه بابام بود
1401/03/19 13:45
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
زبونشو بلده
اره بابام مهربونه ی زره اولش با توپ پر میره و اینکه بهشم برخورده بود از اول ک ما باهم دوس بودیم براش گرون تموم شده بود بعدم این شد بهونه ک پسرشون ی ساعت نشست خونه
1401/03/19 13:46
//= $member_avatar ?>
عجب
1401/03/19 13:46
//= $member_avatar ?>
دوس داداشم بود تو دبیرستان موقه دانشگاه یکیشون رف امام علی ناجا یکیشون رف امام حسین همو گم کردن
سر رانندگی نشستم ماشین داداشم بلد نبودم گفتم دیدم حتما کاری نداره یاد میگیرم تو دنده بود تو باغمون ماشین پرید رف تو درخت
1401/03/19 13:49
//= $member_avatar ?>
ایمانم قاطی بود میگف مگه من نگفتم حق نداری پشت ماشین بشینی مگه بلدی اصن داغون کردی گفتم تو قول دادی برم یاد بگیرم گف من قولی ندادم ولی شاید میخاسم بعد 3 4 سال بزارم بری الان دیگه نمیزارم