پاسخ به چرا
پارسال داداشم 6ماهش اینا بود روز شیرخوارگان بردن مراسم همه خانوادگی رفتن دوتا خواهرام و بابام و زن بابام
بعد منم تازه عروسی کرده بودم 3ماه میشد ولی منم ذوق داشتم صبح 8صبح شوهرمو کشوندم اونجا ک ماهم با داداشم بریم مراسم
ولی دیروز ک من بخاطر مراسم شیر خوارگان رفتم خونه بابام ک از اونجا پسرمو ببرم مراسم چون من قرچکم اونجا بلد نبودم کجا داره بابام اینا ورامینن 20دیقع راهه از خونه من تا بابام شب اونجا خوابیدم ولی صبح هیچ کدومشون نگفتن ماهم میایم من تنها بچمو بردم شوهرمم خونم بود چون شب هیچ وقت خونه بابام نمونده واسه خواب تو راه میخواستم گریه کنم دیگ زنگ زدم شوهرم گفتم مستقیم بیا فلان مسجد دنبالم اونم اومد رفتیم جلوی خونه بابام ساکمو به ابجیم گفتم بیاره نرفتم تو
1401/05/15 16:43