درسته زندگی بعد ما جریان داره ولی من میخام خودم باشم خودم بچه هامو بزرگ کنم عروس کنم داماد کنم

یه روز میای
یه روزی هم باید بری
مهم چجوری رفتنه

یعنی خدایا من از کارای تو مطعمن نیستم

ی فیلمی بود اسمشو یادم نیست همین فاجعه منا را توصیف میکرد ک چه گذشت ب خانواده ها
دوتا برادر ها باهم رفتن حج یکیشون اومد یکیشون شهید شد زنش باردار نمیشد ولی وقتی چش انتظاره شوهره بود فهمید حاملس فکر کنم

نه من اگه الانم حالمو دوس دارم باید برای هرچه بهتر شدنش تلاش کنم

گفتم خدای ما خدای بچه هامونم هست

یادم نیست زینب اصلا این فیلمو تازگی یادم اومده
من الان استرس دارم ک چجوری این یکماه 40 روز بگذره
به شوهرم میگم تو رو خدا هر وقت تونستی هر وقت شد هر جوری هست فقط با مندر تماس باش ک اگه حتی یکساعتم دلواپسیم طول بکشه دق کردم

خدا همیشه مثل مادر مواظبه بنده اشه

همین دیگه
اسمش گذاشتی دوس داشتن

چی‌بگم‌آوین آب سرد کن یخچال اب‌پر‌کردم شب‌اومدم دیدم پر کرده تو لیوان ریخته زمین

میزارم ولی خونه رو به فنا‌میده

واقعا هم‌ماشالله دارن همه بچه ها انشالله زیر سایه پدر و مادر باشن

قورمه سبزی خالی رو موکت آشپزخونه هیچی نگفتم اومده هی میزد به پام ماما ماما یعنی نگا ریختم زمین چرا دعوا نمیکنی

لب پاینو با دندون فشار میدم اب میخورم

داداشم گفت بگه مگه این میفهمه این تا 5 سالش نشه نمیفهمه

خدا نکنه وایی نه عموی خدا بیامرزم میگفت بچه باید شلوغ کنه شلوغ نکنه یعنی‌بچه‌ یه مشکلی داره

آیرا تمام گلدونای خودمون رو خشکوند و شکوند و ترکوند ولی میریم خونه مادربزرگش یا عمو و عمه و ... گلخونه دارن اصن ولی سمتشونم نمیره

بی بلا
آیرا فک کنم چندوقت پیش به تو زنگ زده بود یا پیام داده بود درسته

شوهرم میگه تو خونه *** لختی نباش یوقت دیگه ازت عکس گرفت گذاشت اینستا

اره میبینه به سایمان شیر میدم زود لباسشو میده بالا *** ممه
میاره میگه *** هامو بخور😂😂😂😂😂

آیرا از اول کلا شیرخشک و شیشه و پستونک و ... قبول نکرد

کاش از شب حبوبات رو خیس میکردم

ازوقتی فقط چسبیده به ممه

قبلا خیلی کیک می‌پختم

چرا آدم یه حرفی میزنه ناراحت میشین خب گناه کبیره کردیم یه کلمه پرسیدیم مگ😐