پاسخ به

واقعا بچه داری زندگیتو خیییلی تغییرمیده هیچ‌وقت فک نمیکردم اینقد این موضوع زندگی آدموبالا پایین میکن...

ببین گلم شما به این فکر کن که یه رفیق کوچولو خدا بهت داده
فرشته مراقبت از اون تویی
حالا قاعدتا یکم کارا بیشتر میشه
که به مرور زمان توانایی و تجربه ما بیشتر میشه و رسیدگیمون بهتر .
این بچه ها هم مهمون چند سال خونه ما هستن و بعدش مث خودمون میرن سر خونه زندگیشون

من هیچ وقت ناشکری نمیکنم خدایی نکرده
وخداروشاکرم ک بعداز8سال انتظارطاقت فرسا
این معجزه رو درست به موقه نصیبم کرد

فقط میگم زندگی کلا ازشکل قبلی اومده بیرون
وشکل جدیدگرفته
وزمان میبره ک آدم خودشو پیدا کنه

امروز چه کارایی کردید
من که کشو و کمد لباسا و همین طور کابینت ها رو مرتب کردم و جارو و یخورده گردگیری

فردا هم نوبت به یخچال و تمیز کردن وسایل برقیم میرسه?

آشپزخونه رو و فرشش رو هم چند روز پیش شستم و تمیز کردم اوکی هست خدا رو شکر

راستی دوستان اصل بدید آشنا بشیم

سلام دوستان خوبید من نی نی پلاسم حذف شده بود الان قسمت شد وارد جمعتون شدم

پاسخ به

من هیچ وقت ناشکری نمیکنم خدایی نکرده وخداروشاکرم ک بعداز8سال انتظارطاقت فرسا این معجزه رو درست به مو...

عزیزم ? خداروشکرررر
من خودمم سه سال چشم انتظار بودم خیلی سخته?

پاسخ به

فقط میگم زندگی کلا ازشکل قبلی اومده بیرون وشکل جدیدگرفته وزمان میبره ک آدم خودشو پیدا کنه

اره دقیقا
من از دیروز سرماخوردم ?
همیشه وقتی سرمامیخوردم دیگه فقط پتو همدمم بود ولی الان خانه داری ، بچه داری ، همسرداری و ...

پاسخ به

سلام دوستان خوبید من نی نی پلاسم حذف شده بود الان قسمت شد وارد جمعتون شدم

سلام عزیزم خوش اومدی

پاسخ به

راستی دوستان اصل بدید آشنا بشیم

منم اصل بدم یا نه?

همتون مشقاتونو نذاشتید رو میز ها
حواسم هستا?
فقط یکی دونفر گفتن
تو ویس اخر چی گفتم ؟
قرار شد یه جا که شلوغ ترینه رو شناسایی کنید و طی یه هفته رفع انباشتگی کنید .

من بخسبم فعلا انقد خستمه?
شب بخیر

پاسخ به

منم اصل بدم یا نه?

بله صد در صد?

منم مریمم مامان فاطمه??

پاسخ به

سلام عزیزم خوش اومدی

سلام ممنون سلامت باشید

بچها من یه مدت بود همیشه برنامه ریزی میکردم خونه تمیز میکردم همه جا عالی شده بود

یعنی هر وقت مهمون میخواست بیاد نگران هیچی نبودم واقعا تا اینکه یه شب برادرشوهرمو واسه شام دعوت کردم اون مجرده سعی میکنم تو هفته حداقل یکی دوبار بهش بگم بیاد تا تنها نباشه و چون آخر هفته هم بود خواهرشوهرم با شوهرش میخواستن بیان خونمون

من که آشپزی میکردم ریحانه دخترم رفته بود در کشوی لباس باز کرده بود

هرچی لباس مال خودش و ما بود ریخته بود توی اتاق مخصوصا باباشم میخواسته سرگرمش کنه تمام اسباب بازی ریخت تو اتاق بعد خواهر شوهرم گفت من برم گل هاتو تو اتاق ببینم رفت ببینه و اتاقم تو اون حالت دید

یعنی از اون روز حالم گرفته شده دیگه خوشم نمیاد طبق برنامه کار کنم من این همه تمیز کردم هیچ آخرش آبروم رفت یعنی افسرده شدم

اشکال نداره گلم مگه تو واسه بقیه تمیزمیکنی
اتفاق بوددیگه
حتما همه جای خونت اوکی بوده
حالا چون اتاق بهم ریخت دلیل نمیشه که قضاوتت کنه خواهرشوهرت

من هیچ کاری نکردم مامانم اینا از کربلا اومدن اینجا مشغولم??

سلام دوستان
من الان حدود دوسال از زندگی مشترکم میگذره
خیلییی تنبلم هنوز که هنوزه مهارت پیدا نکردم که همیشه خونم تمیز باشه.