میگم من چند روزی مادرشوهرم اینجا نبودش کل کارای خونه اش با من بوده هم سرما خوردم تب داشتم امروز ظهر اومده بهم میگه خونها پر اشغال هستن منم تا جایی ک تونستم تمیز کردم مادرشوهرم ی بچه دوازده و ی ده ساله داره خیلی شیطونی اینا هم با من بودن دیگ امروز سوغاتی خوردنی آورده ب همه داده جز من دلم خیلی گرفت عوض تشکرش
1402/10/28 16:48