پاسخ به خب میبینی میگی آرامش ...سپیده این آقا رو میبینه دوباره همه چی یادش میاد اعصابش بهم میریزه...خود صحنه...
سمیرا بخدا منم روزای بدتری داشتم
دلم هزار تیکه شده
برا خود سپیده تعریف کردم
شبایی بوده انقدر گریه کردم ک گفتم تا صب حتما قلبم وایمیسه
ولی هنوز زندم
ی فرصت دوباره دادم ب زندگیم
اومد گفت ببخش دیگه اشتباهی نمیکنم ک از دستت بدم
درسته هنوز دلم نا ارومه هنوز فراموش نکردم هنوز محتاطم ولی برگشتم خونم
چون عاشقشم چون نباشه میمیرم چون جونم ب جونش وصله
ی سال از روش گذشته ی بارهم ب روش نیاوردم یکار کرده بود
اونم ادمه میفهممه
داره سعی میکنه درست کنه همه چی رو
سعی میکنه زندگی بسازه باهام
1401/06/20 14:34