نه عزیزم

چه خبرا

هیچ سلامتی اعصابم خورده

به خاطر مادر شوهر ت

از زینب خبر داری

پاسخ به

به خاطر مادر شوهر ت

اره

پاسخ به

از زینب خبر داری

نه

وات اینا ک نمیاره

چکار میکنه

تعریف کردم ک

حالا شب باید بریم اونجا

اهان

حوصلشون رو ندارم

ازشون بدم میاد

میبینمشون انگار دشمنام رو میبینم

مجبوری اگر نری یه بهونه دیگه میاره

پاسخ به

مجبوری اگر نری یه بهونه دیگه میاره

اره برم برینم دهنش

سجاد رو پر کرده انداخته تو جونم اون حرومزاده ام طرف اونارو میگیره

مادر شوهر دیگه مال منم اینطوری

من واگذارش کردم ب خدا

عروس بودن خودش سختی داره

پاسخ به

عروس بودن خودش سختی داره

اره والا

دوست دارم طلاق بگیرم

دیگ ببین چقدر بریدم

من بعضی وقتها به خودم میگم دختر نونت کم بود یا میخوروی میخوابیدی