جرم ما فقط دوست داشتن بود و یه دوستی ساده اما انقدر این دوستی دهن به دهن پیچیده بود و بزرگش کرده بودن که کار به اینجا کشیده بود من خوب میدونستم مهدی اصلا شرایط ازدواج و نداره و خانواده سطح متوسطی داشت که مطمعنا تو این موضوع حامیش نبودن هم نمیتونستن هم نمیخاستن قطعا اما تصمیمم و گرفتم محکم روبه رو خانواده وایسادم هرچند با کتک روبه رو میشدم بعد دو هفته اعتصاب جنگ و دعوا پدرم راضی شد اما از هرگونه رفت و امد با خانواده منعم کرد و فقط حق بردن یه چمدون داشتم از خونه و بلاخره یازده مرداد 94با یه خاستگاری مسلحتی که و بعد دوروز رفتیم محضر عقد کردیم و من از همونجا با همون چمدون راهی خونه مهدی اینا شدم مهدی دوتا برادر و سه تا خواهر داشت یکی از برادراش فقط متاهل بود خانوادش دو طبقه داشتن که طبقه بالا برادرش و زنش و طبقه پایین پدرو مادرو خواهراش زندگی میکردن و منم باید اونجا با مهدی زندگی میکردم
برای مشاهده پاسخ های این پرسش به لینک زیر مراجعه کنید:
"لینک قابل نمایش نیست"s/qa?q=842360
1401/09/11 22:06