وای من یبار عرفان شماره منو با شوهرم نوشته بود تو دفترچش برده بود خونه مامانش از روز بعد ازنقد بهم زنگ میزدن نگو دیدم دارم بدبخت میشم بهش شوهرم گفتم قضیه رو گفت باشه شب میام حرف میزنیم خلاصه شب اومد گفت گوشیتو بده دادمش سیمکارت دراورد شکست گفت دوباره شماره خودت تو دفترهای عرفان ننویسی عزیزم گفتم باشه دیگه تموم شد مزاحمها
1401/07/30 16:39