پاسخ به خود خوری نکن فکرت رو از حرفاش رها کن
ظهر زنگ زده ک خالت مریضه افتاده گوشه خونه براش سوپ بپز از محمد ببر حتما داخلش مرغ بریز ذرت بریز درس حسابی درست کن
منم گفتم باشه
درس کردم کلی با قربونت برم فداتشم ب محمد گفتم ببره
زنگ زدم خالم صداش از من سرحال تر گف بیرونم نیستم
بعد یک ساعت مامانم زنگ زده ک دوباره بزنگید
زنگ زدم خالم گفتع اومدم سرم بزنم نمیخام سوپ همسایم پخته ممنون
همین
منم گفتم نع پختم دیگ
اومدی خونت بگو محمد بیاره
ساعت 9 و نیم زنگ زد ک اومدم خونم
1401/07/21 01:10