از روزی که فهمیدم حاملم هی پول انداختم توشیشه به نیت اینکه برم برا جوجه خرید کنم
دیگه خدا خواست جاریم زنگ زد گفت سیسمونی فروشه که برا پسرت خرید میکردی حراج زده رفتم کلی خرید کردم
حالا من چندروز بود سرکلاژ کرده بودم دیگه به شوهرم گفتم غر زد بش گفتم بیا این پول بگیر ولی وای بحالت جرت میدم اگه یه دونه تخم مرغ با این پول بخری برا خونه گفت خیالت راحت دیگه رفت کلی خرید کرده بود اومدخونه
بعد زنگ زد به شوهر دوستم گفت اینجوری اونم بش گفت بهت اعتماد دارم برام خرید کن
1401/07/24 23:24