فسقلی های بهاروتابستان 1402

577 عضو

فاطمه گفتی تاثیرات، یاد یک خاطره از شهرتون افتادم، اومده بودیم شیراز بعد یک‌جا دنبال آدرس بودیم از یک خانمی آدرس پرسیدیم در ماشین باز کرد نشست تو ماشین گفت خب مستقیم برید ، هیچی ما هم رفتیم، یک مسیری رو رفتیم همینطور بعد گفت خب بعد از این پل نگهدارید، ایستادیم ،پیاده شد گفت خب همین مسیر برید، فلان جا مسیریه که می‌خواید 😂

1403/08/19 23:50

نمیگم ارزون تره
میگم باید کم کنم شیر خشکشو کم کم
و اینکه یهو نباید قطع کرد
ب مرور

1403/08/21 15:50

فدات😍

1403/08/21 20:01

من میذارم دم دستش بخوره اگه خورد که خیلی عالی نخوره یجوری ترغیبش میکنم خلاصه در حد رضایت میخوره نه اینکه نخوره بردارم ببرم

1403/08/21 21:47

من شنیدم تا ی هفته البته چیزی که جاریم میگفت اما حرفای اون پایه نداره دختر من روزی ی بار
چند روز پیش دو روز نکرد سومین روز داشتم از نگرانی دق میکرد که پی پی کرد خداروشکر

1403/08/21 23:30

وای عاطفه ب قدری کلافم کرده بود بهش میگفتم مامان چرا همش دوست داری بخوری مخصوصا دراز کش اصلا دوست ندارم بخوره همسرم میکه من انقد دوست دارم اینجوزی بچسبه بهم گفتم نچسبیده در حسرت اینی بچسبه اونموقع حالتو خریدارم من دائم بهم چسبیده کلافه میشم

1403/08/22 12:18

اوففففف دیگه نمیشه ب هانا پوشوند 4 ماه دیکه از پوشک میکیری پوشوندن زیر دکمه ای تعطیل

1403/08/22 14:50

خب دختر من که اصلا شیشه نمیخوره
بعدم هرجور شده ما میدیم میخوره قورتم میده ولی بعد یک دقه بالا میاره🤕🤕🤕

1403/08/23 10:10

اصلا همه داروها رو همینطوری میخوره،حالا امروز میبرم دکتر میگم تزریقی بنویسه دیگه،چاره ای ندارم

1403/08/23 13:23

سلام رفتم سونومیگن آب بچه کمه دردم دارم ازاینورآب میخورم ازاونورمیرم دسشویی کسی تجربه داره

1403/08/23 13:26

ارینم طعم کوریزانو خیلی دوس داره

1403/08/23 16:06

هانا با تنها دارویی که مشکل داشت از همون نوزادی پاراکید بود،خودمم‌از طعم توت فرنگیش بدم میاد، جالبه بستنی که مزه توت فرنگی شبیه همون سوسپانسیون هست بدش میاد نمیخوره😁

1403/08/23 17:56

من از8ماهگی کم کم غذاهاشو نکوبیدم دیگه میکس نکرد با پشت قاشق له میکردم بعد دیگه کم کم کمتر له کردم و عادت کرد الان

1403/08/27 10:31

انتی اومدم عددش 3/1 بود زیاد بود سلفری دادم دعا کنید تورخدا برام بچم سالم باشه توروخدا برای بچه ام نفری صلوات بفرستید یا حمد بخونید سالم باشه فقط اینقد گریه کردم چشام نا نداره

1403/08/27 19:24

مال پسر من 2/8بود

1403/08/27 19:28

فداتت

1403/08/27 19:34

آخه کمردرد دارم تشک‌ تخت خوابمون طبیه، تازه اومدم خونه مامانم اینا تخت یک نفره با هانا با هم می‌خوابیم ، داستانیه، هانا از بیرون لگد میزنه این فسقلی از داخل

1403/08/27 21:16

قربونت عزیزم، والا رفتم گفت بچه ریزه، صد بار تکرار کرد اینو هر بار چک‌می کرد می گفت ، پرسیدم چقدر؟ میگه 100 گرم، اون توده مغزش رفع شده اما قلبش هنوز حفره سمت راستش بزرگ تره، البته خیلی به این سونوگرافی شک دارم من همیشه می رفتم آبادان یا اهواز الان به خاطر شرایطم که واقعاً سخته برام تو ماشین باشم گفتم همینجا تو شهر خودمون برم سونو ،دکتره صد بار هر آیتم تکرار می کرد هر بار هم یه چیزی می گفت، دو تا منشی با هم پای سیستم بودن این یکی به اون یکی می گفت اشتباه نوشتی ، آخر سر دکتر رفت بالا سرمنشی ها دوباره بهشون گفتم چی بزنن ، هی می گفت بچه خیلی تکون می خوره نمی‌تونم متوجه بشم، بعد اندازه بطن قلب هر بار یک عددی گفت , وزنش یک بار گفت 1279 یک‌بار گفت 1297 آخر هم 1295 ثبت کرد، هفته بارداری همه جا درست می نوشتن و حتی روز‌ زایمان این کلا چیز دیگه نوشت میگم 29 هفته و 5 روزم منشی میگه 30 هفته ای،حالا هر بار با دکترم چک می کنیم دقیق درست طبق nt حساب می کنیم ، اعصابم بهم ریخت کلا، اینکه به نتایجش شک دارم اینکه همش‌گیج بازی در می آوردن بیشتر عصبیم می کنه، شوهرمم اعصابش خورد شد گفت من چقدر گفتم بریم اهواز ، برای زایمان هم میریم اهواز ، حالا‌داستان دارم اون موقع ، من نمی تونم با هانا راه دور برم اینم گیر داده بریم اهواز به بیمارستان اینجا اطمینان نداره😭

1403/08/28 04:52

ممنون عزیزم😍❤

1403/08/28 05:56

خیلی سخته عزیزم من الان خدا را شکر باز مشهد فول امکانات الان من بهترین جا رفتم تو مشهد سونوگرافی ،انشالله که عزیزم شما بتونی یعنی شرایطی پیش بیاد که بتونین برین اهواز واسه زایمان حالا اگه مثلاً مسیرتون یه خورده طولانی‌تر شد اما همین که یواش یواش باز برین بهتره به نظر من باز اونجا حداقل به قول همسرت خب اونجا امکانات بیشتره و آدم اطمینانش خاطر داره

1403/08/28 09:18

خوندم عزیزم انشالله هیچی نیس

1403/08/28 15:48

نبابا زمانیک پیش اب میادک داخل نیس🙈😁

1403/08/29 09:35

میدونم ولی 13 درصد همش

1403/08/29 09:45

بچه ها گروه روانشناسی یا مشاوره سراغ ندارید

1403/08/29 12:04

بغل شوهرم بود واکسنش می‌زدن من نموندم اما قبلش اینقدر گریه کردم

1403/08/29 15:47