به نام خدا
خسته و کوفته از راه رسیدیم حوصله هیشگی ندارم خدا کنه این سامان خونه نباشه واقعن اعصابم خورده میکنه کلید انداختم در باز کردم وارد حیاط شدم وای خدایا شکرت کسی نیست برای خودم یکی یکی دکمه های لباسمباز کردم یدونه از زیر تاب که بالا نافمبود پوشیده بودم سرم انداختم پایین به پذیرای رسیدم کفش هامجلو راه پله در اوردم دیدم کسینیست از خوشحالی آهنگ میخوندم به اتاق میرفتم که!!؟
ای خداااااا لعنت کنه سامان آبروم بردی
این پیمان پدرام پرهام باز اورده اینجا چرا بس کفشهاشون جلو در نبود خدااااا بی سرو صدا رفتمتو اتاق خودملباس هامو عوض کردم دراز کشیدم رو تخت به امروز فکر کردم چقدر امروز خسته کننده بود فردا قرار معلممون عوض بشه خدایا شکرت این گرگ پیر میره شکرت شکرت وای چقدر گشنم شده بزار به سامان گور به گوری زنگ بزنم تو دومبوق جواب داد الو سامان
.سامان.
جان دلم عشقم
.من.
سامان تو حال خودتی
.سامان.
اره عزیزمتو حال خودم
.من.
حال به هر حال گشنمه ها
.سامان .
جوننننننن چی میخوایی عشق دل
.من.
جوجه لطفا
یهو سامان گفت ای ترانه تویی
.من.
نه اصغر آقام زنگ زدم بهت بگملطفا از خونه گمشید بیرون
.سامان.
زیاد حرف نزن چیه چی میخوایی
.من.
گشنمه برادرم گشنه
.سامان.
به درک گشنته یچیزی میخوردی اصلا تو کی امدی خونه
.من.
سامان ول میکنی یا نه
1401/07/29 21:34