تکه ای از احساسات مادرانه ی من در اولین دیدار مادر پسری:
وقتی به دنیا اومدی و صورت ماهتو برای اولین بار دیدم داشتی با چشمای بسته گریه میکردی انگار دنبالم میگشتی تا تو آغوشم آرامش پیدا کنی اما کوچولوی من بذار بگم که من به لمس حضورت بیشتر از تو محتاج بودم
تمام اون سختی ها رو با این امید گذروندم که به این لحظه برسم
اونقدر دوست داشتنی بودی که از پاکی نگاهت اشک تو چشام حلقه زد
من خودمو لایق داشتن این چشمای پاک نمیدونستم پس همونجا تصمیم گرفتم برات مادر خوبی باشم و تو حفظ این پاکی کمکت کنم
آخه میدونی مامان، دنیا جای عجیبیه آدم هاش از اون عجیبتر...
من برای اینکه تو رو از بدی ها دور نگه دارم تصمیم گرفتم یکبار دیگه خودمو از نو بسازم
حتی خدای سبحان هم این فرصت رو به ما مادرا داد اون وقتی که فرمود بعد از تولد فرزندت تو هم دوباره متولد میشی از گناه پاک میشی
من فرصت دوباره انسان بودن رو با مادر شدنم بدست آوردم
اینو مدیون چشمای پاک تو هستم پسرم
ممنون که به زندگیم پا گذاشتی
1401/08/01 13:59