بلاگ ساخته شد.
سلام من هنوز به دنیا نیومدم ولی چون مامانم منوخیلی دوست داره این وبلاگ برام درست کرده راستی واسه مامانم دعا کنید که هرچی زودتر من بیام تو دلش ممنونم که به وب من سرمیزنید به امید خبر خوش.
1401/08/08 21:12
ﺧﺪﺍی"ﻣﻦ ... ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ... می ﮔﻮیند بزﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ... ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ ... ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ"ﻗﺎضی ﺍﻟﺤﺎﺟﺎﺕ"می ﺧﻮﺍﻧﻢ، حتی ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮی... ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ "ﺍﺭﺣﻢ ﺍﻟﺮﺣﻤﻴﻦ"می ﺩﺍﻧﻢ، حتی ﺍﮔﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﮕﻴﺮی... ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ... ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ"خدایی"... ﺍﻣﺎ ﻣﻦ... ﻣﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻭﻡ... ﻣﻦ ﺍﻣﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ... ﺑﺮﺍی ﺩﻟﻢ "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ... "ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ" ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ (ﻣﻀﻄﺮب)..... تا آرام گیرد این قلب نا آرام من..... "خدای من".... به حضورت، به نگاهت، به یاریت نیازمندم..... سال هاست به این نتیجه رسیده ام که " تو " آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی... ** اِلٰهي وَ رَبّي مَنْ لي غَیْرُکَ **
1401/08/08 21:13
خدايا من که همش خدا خداميکنم من همون بنده گنه کارم اما اين بنده گنه کارتوکلش به تو آخدايا کمکم کن دستمو بگير بهم کمک کن لطفآ ديگه اين وبلاگ بوی غم گرفته هروقت خودمم ميام اينجا کلی دلم گرفته ترميشه خداياچی ميشه من مثل بقيه بيامو ازخاطرات بچم بنويسم خدايا هرکس ميبينم بهش ميگم التماس دعا خدايا پس چرا کمکم نمی کنی دارم داغون ميشم علکی بايد بخندم جلوی ديگران بايد تظاهربه شادی کنم ديگه خستم داغونم خداااااااااااااااااااجواب دل شکستمو بده
1401/08/08 21:15
خدا جونم مگر خودت نگفتى که از رگ گردن به ما نزديکترى مگر خودت نگفتى بخوانيد مرا تا اجابت کنم شمارا خدا جونم دلم بدجورى گرفته خودت ميدونى که چقدر تنهام توى زندگيم خودت ميدونى که اين تو بودى هميشه در کنار من محرم راز هاى من هروقت دلم ميشکست يا هروقت دلم ميگرفت فقط ميومدم پيش خودت خدا جونم تو منو افريدى تو خواستى که من الان اينجاباشم پس خوب مواظبم باش خداجونم هروقت هر سختى توى زندگيم گيش ميومد تو رو صدا ميزدمو ترو ميخوندم هيچ وقتم ناشکرى نکردم خدايا انقدر خورد شدم که کسى بهم چيزى ميگه حتى ديگه حال جواب دادنشم ندارم هرچيزى شد گفتم به صلاحم بوده شايد خداجونم خيلى خستم خيلى جواب دل خستمو بدهچى ميخواد پيش بياد نمى دونم
1401/08/08 21:18
بچ ها بعضی وقتا با خودم میگم حتما یه کاری کردم که خدا داره اینطوری ازمایشم میکنه.ولی خدا جونم من طاقت این امتحان سختو ندارم دستمو بگیر و کمکم کن نذار تو تنهایی خودم دست و پا بزنم منو از یه بچه سالم محروم نکن از حس قشنگ مادر شدن محروم نکن از همه مهمتر عزیزدلم شوهر مهربونم که با اینکه میدونم خیلی بچه میخواد ولی بخاطر من خودشو زده به بی خیالی و اصلا صداش در نمیاد .وقتی نگاش میکنم میگم این بیچاره چه گناهی کرده که باید با حسرت بچه های بقیه رو نگاه کنه با اینکه خودش میتونه بابا بشه.وای خداچونم چقدرم بابا شدن بهش میاد....
نمیدونم شاید لایق اسم مقدس مادری نیستم خدایا اگه لایق نیستم چرا این حس قشنگو تو وجودم گذاشتی چرا میخوای انقدر زجر بکشم.....
خدایا منو ببخش
خدایا دستمو بگیر تنها پناهم تویی فقط تو...
دوست جونا امروز اخرین قرصمو میخورم امیدوارم این دفعه دیگه حتما مامان بشم.تروخدا تو این روز عزیز یه یادی ام از من و همه کسایی که در حسرت بچه ان بکنید
نی نی نازم امشب دوباره دلم زخمی شد بد جوری هم زخمی شد فقط بودن تو مرحم زخمهای منه منتظـــــــــــــــــرم .............????
1401/08/08 22:13
??1401/8/9??خدایا خدایا جز تو از کی بخوام جز تو کیو صدا بزنم خدایا روسیاه درگاهتم ولی تو که بزرگی و بخشنده تو که میبخشی خدایا از سر کوتاهیامون بگذر ... خدایا ما بنده ایم و هیچ وقت حکمت کاراتو نمیفهمیم یا خیلی دیر میفهمیم خدایا .... من میدونم که توهیچ تلاشی رو بی پاسخ نمیزاری خدایا دلم پره کمکم کن خدایا خدایا یه بار دیگه خودتو بهم نشون بده خدایا من میترسم میترسم که ........... خدایا بزار یه بار دیگه تو رو تو زندگیم ببینم خدایا من میدونم که تو همه جای زندگیم بودی و هستی میدونم مطمئنم. خدایا خسته شدم از این همه انتظار از این همه حرف و صحبت حتی خسته شدم از دعاها .... خدایا خسته شدم از دلسوزی ها .... خدایا بعضی آدما نمیفهمن که به حرفاشون چه نمکی رو زخمش میپاشن نمیفهمن که بچه رو تو میدی و صاحب اصلیشم خودتی نمیدونم خدیا دلم برا اشکام میسوزه برا خلوت گریه کردنام میسوزه ..... خودت به داد دلم برس ........ در اوج نا امیدی دست منو بگیر و یه فرشته آسمونی بهم هدیه کن ..یه بار دیگه دستمو بگیر
خدایا به خودت قسم هیچ وقت چیزی زوری ازت نخواستم نمیخوام ..باز هم راضی هستم به رضای تو . هرچی صلاحته همون بشه
فرزندم
بـه خاطر تو هم کـه شده همیشه آبی میمانم
بـه خاطر تو هم شده تمام روزهای بعد از این
مهربان‌تر خواهم شد
دلم می‌خواهد زودتر
دست‌هایت را بگیرم
زودتر روی دست‌هایم تکانت دهم بخوابی
زودتر برایت با زبان کودکانه
قصه بگویم
بهانه بگیری و من کلافه شوم
بریزی
بپاشی
و من حرص‌هایم را سر بی‌خیالی خالی کنم???میدانم ک آمدنت زیاد طول نمیکشد.امید دارم امید دارم امید دارم?
1401/8/10
1401/08/10 11:46
من زنی هستم که در انتظار مادر شدنم برام دعا کنین
خدایا چرا نمی تونم واقعیت رو قبول کنم.........
این روزا بازم اعصاب ندارم به ظاهر مشکلی ندارم شادم و شنگول ولی از تو داغونم.........
تو خیابون هر چی زن حامله می بینم ناخوداگاه بهش خیره می شم و به این فک می کنم الان یه نی نی ناز تو شکمش داره خرپوف می کنه! یا بچه های شیرین مامانی .....................بخدا افسرده شدم عقده ای شدم این داغ برام خیلی سخته!هیچ *** نمی فهمه دارم ذره ذره آب میشم................................
خدایا کاری از دستم بر نمیاد بابا من بچه می خوام!کاش می شد داد بزنم بگم خدا نذار تا اخر عمرم این حسرت تو دلم باشه خدا راهی نشونم بده منم بنده ات موندم تو یه بیابون به کدوم سمت برم خودت شاهدی که چقدر تلاش می کنم تا این کمبود تو زندگیم تاثیر نذاره نمیشه نمیشههههههههههههههههههههه!
خدا کمکم کن جز تو هیچ *** نمی تونه کمکم کنه!خدایا حاضرم هر سختی رو تحمل کنم تو فقط راه رو نشونم بده !ازت تمنا می کنم....................................................................
خدا خواهش می کنم درکم کن من یه زنم یه زن با تموم وجودش آماده ی مادر شدنه خواهش می کنم نذار این آرزو رو به گور ببرم خدا نمی خوام به زن های حامله حسودی کنم اما خیلی حسودیم میشه خیلی............دوست ندارم برم خیابون از بس تو خیابون زن حامله و بچه هست وقتی هم میرم بجای اینکه دلم باز بشه بدتر ناراحت می شم و برمی گردم..................
خدا رحمی به حالم کن...........................تو رو به یوسف زهرا(عج).
1401/8/11?خدايا چي ميشد اين عيد ...سه نفره بود.?
منم مثل خيلي هاي ديگه خوشحال بودم و غرق شادي از حس مادر شدن .خدايا يعني منم طعم مادر شدنو مي چشم....روزي ميرسه كه بي بي چك منم دوخطي بشه...روزي ميرسه كه منم تكون خوردن يه موجود كوچولورو تو وجودم حس كنم.
.خدايا منم لايق مادر شدن بدون ...به من و شوهرم لطف كن و كاري كن كه ساله ديگه موقع سال تحويل بچم تو دلم باشه ....خدايا قسمت ميدم به بزرگي خودت آرزوي همه مونو براورده كن.
1401/8/14??دیگه خسته شدم ، کم آوردم، چقدر به خودم بگم صبور باش، چقدر بگم حکمت خداست، چقدر بگم به زور از خدا نمی خوام، مگه من چه گناهی کردم؟؟؟؟؟ منم مثل هزاران زن دیگه دلم می خواد حامله بشم، شکمم جلو بیاد، سیسمونی بخرم ، بچه ام رو بغل کنم.... خدایا بسه دیگه. هر چقدر بهم سختی دادی بسه، چرا من نباید مثل خیلی ها حامله بشم.... چرا هر ماه با هزار تا امید فکر میکنم. اما باز پریود میشم. آرزوی بارداری به دلم مونده. هر زن حامله ای که می بینم، حسرت می خورم. خدایا مگر چه هیزم تری بهت فروختم، چقدر عذابم میدی. بسه دیگه. بسه
1401/08/14 11:17
روزها رو میشمارم ارزو میکنم ایا هستی؟نمیخواهم بودنت رو باور کنم بیهوا داروها رو مصرف میکنم گاهی حس مادری میاد سراغم نکنه هست؟نکنه مشکلی پیش بیاد اینم بعد از این همه انتظار اما گوش نمیدم وداروها رو مصرف میکنم روز شماری میکنم خوشحالم از ثانیه ای تاخیر اما علائم نبودنش را دارم وااای خدا جو ن دوباره درمان درمان درمان هیچ ضمانتی وجود ندارد که صبر کنم ممکنه این صبرم به ضررم تموم بشه پس میدوم میدوم با این که مشکل مالی پیدا کردیم اما سعی میکنم تو این قسمت کم نزارم میدونم دارم با مصرف این همه دارو گور خودم رو پیشاپیش میکنم اما چاره ای نیست چون فقط بخاطر خودم زندگی نمیکنم همسرم هم هست او حق دارد بابا بشود او حق دارد پسرش را داماد کند او حق دارد دخترش را عروس کند ولی من حق ندارم بخاطر خودم این نعمت رو از او بگیرم پس میروم با توکل بر خدا واز او میخواهم که کمکم کند ونتیجه این همه صبر وتلاش را به بهترین نحو احسن به من بدهد اگر زمانی زایمان کردم دربین ارزوهام ازخدا میخواهم خودم وهمسرم تنمون سالم سالم باشه وهمه مریضی ها از بدنمون بره به زبانی این همه سم که بخودم برای بارداری تزریق کردم با زایمان بیرون بریزه
انش الله به زودی با کبوتر خوش خبر میایم ومینویسم اگر چههه میدانمممم
ولی من امیدوارم
سلام من دوباره اومدم ?.دلم خیلی گرفته یعنی این ماه میای پرنسس یا شاهزادم ?چقد دیگه باید منتظرت باشم دیگه نمیتونم صبر کنم خدایا این ماه دیگه مامان بشم التماست میکنم
1401/08/19 21:44
من همیشه عاشق بچه ها بودم هیچ بچه ای امکان نداره منو ببینه و بی تفاوت از کنارم رد شه هر طور شده باید یه نگاه محبت آمیزی بهم بندازه و دل منو ببره و یه شکلات ازم بگیره.......
اوایل ازدواجمون همیشه شکلات تو کیفم داشتم تا باهاش مخ بچه ها رو بزنم مخصوصا دختر بچه ها...اما بعدش با دیدن هر بچه ای داغون میشدم چون منم دیگه می خواستم یکی ازونا داشته باشم و نمی شد که داشته باشم یه مدتی خواستم دیگه به هیچ بچه ای محبت نکنم خسته شده بودم ازبس احساسم رو به بچه های دیگران ابراز کرده بودم اما نشد آخه نمی شد بچه ها زودی دل منو می بردن و من ناتوانی ام رو در مقابلشون می دیدم .
انشاالله روز اون روزی بشه که اینجا بنویسم:«منم مامان شدم»
بازم مادر نشدم....
خدايا اخه چرا...يعني من اينقدر بدم...كه لياقت نگهداري از يكي از فرشته هاتو ندارم.؟؟
پس جونمو بگير خيالمو راحت كن .............خدايا منم بندتم.....
نميدونم اين دل لعنتي چرا اينقدر اميدواره....هر ماه اميد ميبنده به ماهه بعد ...
به اميد اينكه اين اخرين ماهه انتظاره ....ولي دوباره روز از نو روزي از نو...........
خسته شدم.....خسته ....خدايا من صبور نيستم.......نميتونم.................
خدایا یه نی نی سالم صالح بهم هدیه کن
نی نی فندوقی مامان
7 عضو
