بابا رفتم مغازه با دخترم
رفتم خیرسرم رشته بگیرم
بعد برا برگشتن باید از رو ب روی ی کوچه کوچیک رد بشیم ک خیلی تاریکه
همیشه رد میشیم ازش
بعد همین ک رسیدم سر کوچه دست دخترمو گرفتم اوردم از سکو پایین دیدم یچی مث اسب تو تاریکی دویید سمتمون
1401/08/10 18:39