دورهمی مامانای فگور پلاس🤱🤰

2 عضو

پاسخ به

تو 5 روز 20تا دونه

البته بچه ها متعاوتن

1401/08/12 16:16

پاسخ به

تو 5 روز 20تا دونه

????حیلللل المعاش کله پوشاک

1401/08/12 16:17

اوایل بچه ها روزی3 4بار مدفوع میکنن

1401/08/12 16:17

بعد من محمد یعنی ی کوچولو خراب کاری کنه خودشو میکشه از گریههه باید زود عوضش کنم دیگ من تا صدا میشنوم مامانمو صدا میزنم بیاد

1401/08/12 16:17

پاسخ به

اوایل بچه ها روزی3 4بار مدفوع میکنن

اره

1401/08/12 16:17

حتی میگم جون نمیگیره این

1401/08/12 16:17

پاسخ به

حتی میگم جون نمیگیره این

ن بابا عادیه

1401/08/12 16:18

خودت عوضش کن عادت کن

1401/08/12 16:18

همه کار خودت انجام بدی

1401/08/12 16:18

مسروده من البخیات هاله ?

1401/08/12 16:19

پاسخ به

خودت عوضش کن عادت کن

من خونه خودمون ک بودم انجام میدادم ولی اینجا چون خودش رو زمینه من رو تختم خونه بابام دیگه هی باید یکی رو صدا بزنم بیاد بهم بدتش سختمه هی از تخت بالا پایین بشم

1401/08/12 16:19

پاسخ به

مسروده من البخیات هاله ?

من دوبار بخیه شدم?

1401/08/12 16:19

پاسخ به

بسلامتیییی

سلامت باشی گلم

1401/08/12 16:19

پاسخ به

من خونه خودمون ک بودم انجام میدادم ولی اینجا چون خودش رو زمینه من رو تختم خونه بابام دیگه هی باید یک...

مگه طبیعی نزاییدی

1401/08/12 16:20

پاسخ به

بروسونو وزن

میرم یکشنبه یا دوشنبه

1401/08/12 16:20

پاسخ به

میرم یکشنبه یا دوشنبه

ان شاءلله

1401/08/12 16:20

اولش بخیه ها یکم اذیت میکنن ولی تحرک واینا داشته باش زود خوب میشی

1401/08/12 16:20

مرتب هم بشور خشک کن خودتو

1401/08/12 16:20

با پتادین

1401/08/12 16:20

پاسخ به

مگه طبیعی نزاییدی

اره ولی پوستم شل بخیه هام باز شدن ماما بهم گفت باید خیلیییی مراقبت کنی تا جوش بخورن

1401/08/12 16:21

شوهر خواهر شوهرم
به شوهرم زنگید گفت میخوایم بریم کنار دریا بشینیم بیا
شوهرمم گفت باشه
بعد ب شوهرم گفتم ابجیتم هست گفت فک کنم آره
بعد شوهرم میدونس من ناراحت میشم اصرار کرد گفت بیا گفتم نمیام
بعد الان داداشم کنار دریا بود گفت شوهرت و خواهرش و شوهرش و دوتا دیگ نشسته بودن کنار دریا
من ناراحت شدم ک چرا زنگید نگفت زنتم بیاد
سری قبلم شوهرم خواب بود خواهرش هی میزنگید میگفتم خوابه میگفتم چرا همش میگفت کارش دارم
نزدیک سه بار زنگید گفتم خوابه
تا شوهرم بیدا شد زنگش زد گفتم چیکارت داشت گفت هیچ گفته بیا خونمون خلاصه من نرفتم
بعد فرداش رفتم خونشون خواهرشوهرم گفت چرا دیروز نیومدی نشسته بودیم گفتم والا هی میپرسم چیکار داداشت داری میگی کارش دارم منم گفتم شاید قراره با شوهرت جایی بره ک ب من نمیگی

1401/08/12 16:21

اینو بخونین☝

1401/08/12 16:21

ارسال شده از

ناراحتم الان

1401/08/12 16:21

ارسال شده از

دلم میخواد تلافیشو سر شوهرم خالی کنم

1401/08/12 16:21

پاسخ به

دلم میخواد تلافیشو سر شوهرم خالی کنم

بشورش والا

1401/08/12 16:23