برج 7 دخترمو بردم بیمارستان امام اهواز برا معاینه چشم بهم نامه دادن که اونجا ببرمش، عصرش رفتیم دکتر نبود گفتن فردا صبح 67 باشین اسم بنویسین ، منو برد خونه پسر داییم و برگشت خرمشهر التماس کردم که بمون چیزی تا صبح نمونده نرو گفت نه باید برم کار دارم آخرش هم برگشت فرداش پسر داییم از کارش معطل شد منو رسوند بیمارستان و رفت بعد خونوادش اومدن بیمارستان دنبالمون ، خیلی لحظات بدی بودن واسم منم اون موقع خونریزی داشتم حالم بد بود
1401/08/25 15:49