پاسخ به

?سومی میشه

انشاللخ

پاسخ به

تازه برداشته بابام ب مامانم گفته خدارکگوشکر دخترا رو جای خوب دادم خرجشونو بدن

??????

پاسخ به

انشالله خخخخ خب نمیشه

چرا نمیشه

پاسخ به

چرا نمیشه

خواستم این دختر بشه پسر شد

پاسخ به

اره الان چند ساله خیلی اذیت اما تا دلت بخواد عاشق منن مامان بابام

? خدارشکر

پاسخ به

??????

ولی خودشونو هر دوشون برا داداشم و زناشون کشتن

پاسخ به

? خدارشکر

فداتم بخدا تو یک محل هستیم پریروز از صبح تا شب اونجا بودم همی الان زنگید مامانم که بابات میگه فردا ناهار بیا

پاسخ به

ولی خودشونو هر دوشون برا داداشم و زناشون کشتن

چقد بده فرق گذاشتن بین بچه

منم 8ساله شوهرم با مامان بابام قهره خونشون نمیره اونام نمیان اما بابام میگه تو بیا

الان اون روز ب مامانم میگم چی میشه ی 10م شما کمک کنین پول جور بشه برم ای وی اف 30ت پول میخاد میگه ندارم برا پسراش داره

چرا قهر ای بابا

پاسخ به

الان اون روز ب مامانم میگم چی میشه ی 10م شما کمک کنین پول جور بشه برم ای وی اف 30ت پول میخاد میگه ند...

والله اگه داشته باشن باید کمک کنن دخترشونی جای دوری نمیره پولشون

پاسخ به

فداتم بخدا تو یک محل هستیم پریروز از صبح تا شب اونجا بودم همی الان زنگید مامانم که بابات میگه فردا ن...

خوبه اینجوری?خدا حفظشون کنه برات

پاسخ به

منم 8ساله شوهرم با مامان بابام قهره خونشون نمیره اونام نمیان اما بابام میگه تو بیا

وا چرا?

پاسخ به

والله اگه داشته باشن باید کمک کنن دخترشونی جای دوری نمیره پولشون

مهنا من اگه سقط نمیکردم الان مث تو 32 هفته بودم?????

تاریخ زایمانت دی ماهه؟

پاسخ به

مهنا من اگه سقط نمیکردم الان مث تو 32 هفته بودم?????

چرا سقط

پوچ بود

?

خیلی عصبی شدم خیلی تنهایی روم فشاره

??

پاسخ به

تو و همسری دوتایی این همه گوشت میخورین؟؟؟?

ن نخوردیم اتفاقا هر کدوم ی تیکه خوردیم بقیش گذاشتم برا ظهر

تو خونوادم همه 4تا 4تا بچه دادن خواهر برادرا من طفلی هیچی?

پاسخ به

تو خونوادم همه 4تا 4تا بچه دادن خواهر برادرا من طفلی هیچی?

صبرداشته باش به وقتش....
همش و بسپار ب‌حکمت خدا

پاسخ به

چرا قهر ای بابا

وقتی پسرم خواست بیاد دنیا من همش بستری میشدم بخاطر فشار بالایی بعد ننه شوهرم میومد به شوهرم میگفت مقصر مادرزنته که فشار مهنا بالا میره بعد میگفت میخواد بچه بزور دنیا بیارن نارس باشه خیلی تو گوش شوهرم میخوند خیلی درد دلم زیاده خواهر وقتی بچه دنیا اومد 10 روزش بود ازم گرفتنش منو بیرون کردن تا 40 شب بچمو ندیدم بهش شیر خشک دادن بچم من شب روز گریه میکروم برا پسرم سینه هام تب کرون فقط فقط نفرین میکردم بهشون?خلاصه منم دم صبح میرفتم حیاط رو به اسمون میکردم خدایا هرکی بچمو ازم گرفت داغی بزار رو دلش که فراموش نکنه دیگه من از قهر برگشتم بعد 10 روز گذشت برادر مادرشوهرم 40 سالش بود سالم سالم گفتن سرطان گرفته حدود 1ماه بعدش مرد