یه بار رفته بودیم بلالی شوهرم و دوستش و خانومش چهارتایی بغل ماشین ما یه ماشین پر پسر نگه داشت هی به من و خانوم دوست شوهرم نگاه میکردن شوهرم فهمید گفت واس چی نگاه میکنی گفت خوشم میاد شوهرم گفت یه لحظه صبر کن الان میام ماشینو برد یکم بالاتر نگه داشت دوتایی با دوستش پیاده شدن رفتن سمت اون پسرا گفت بی ناموس واس چی نگاه میکنی من با خونوادم به پسره یه سیلی زد طرف رفت پشت دوستش قایم شد منم با اون دختره رفتیم جداشون کردیم مردم ریختن شوهرم گفت گمشو بشین تو ماشین گفتم آخه به من چه خلاصه به زور خلاص شدیم???
1401/08/19 13:57