پاسخ به من و افشین با اینکه باهم چند سال دوست بودیم اوایل ازدواج همش دعگا داشتیم وقتی رفتیم زیر یه سقف فهمید...
اره اول زندگی تاقلق هم دستمون بیاد
ولی دیشب فهمیدم همه چیز زندگیم زیرسر مادرش بوده?
فرشاد از زنگا مادرش خبرنداشته
دیشب داشتیم درمورد اون یه هفتع حرف میزدیم
گفت توناراحتیم سرخود رفتی بدون اجازع
گفتم من نرفتم مادرت منوفرستاد زنگ زد به مادرم
گفت چیه هی ابنو میگی قضیه چیه دیدم اصلا خبرنداشت از زنگا ریما
تاصبح ناراحت تولحاف نشست
انقدر غصه خورد
مادرش اینجوری کرده
1401/09/29 12:48