پاسخ به خواهرم حداقل میگفتی شوهرت بیاره برات مدیون بچت نشی
اوایل بارداری خیلی حالت تهوع داشتم در حدی که قرارشد بیمارستان بستری بشم
نمیتونستم اشپزی کنم یشب شوهرم دیر از سرکار اومد ساعت11اومد من تا اونموقع گرسنه مونده بودم بعد مامانم زنگ زده بود به مادرشوهرم اینا که فاطمه بارداره گشنشه چرا چیزی نبردید بهش بدید یعنی تو ی خونه زندگی میکنید و از حالش خبر ندارید پدر شوهرمم گفته بود هرکی غذا میخاد میاد پایین میخوره ما نوکر کسی نیستیم بریم براش غذا ببریم ازونروز دیگه نه من نه شوهرم ازشون غذا نخاستیم به شوهرم میگفتم چطور اشپزی کنه خودش غذا میپخت یا از بیرون میگزفتیم که سر ی اشپزی هم کلی بالا میووردم
1401/08/18 01:10