دیشب منو شوهرم شوخی میکردیم ک ازدهنم پرید باشوخی گفتم کونت همیشه هم باشوخی بهم دیگه همینو میگفتیم حالا دیشبم پیش مادر شوهرم گفتم ب شوهرم پرید عیبه این چیه میگی بش من یادم گفتم ولک دعوام کرد میخاست بزنتم نمیدونم شوهرم میگف میخاست بزنتش یا شوهرش
بعد من گفتم ولک کلمه بدیه من کجا بدگفتم هی غرزد سرشام بود رف دسشویی شوهرم توسفره گف بیا بخور گفتم اشتها ندارم بغضم گرف شوهرم گف چرا اینقدناز میکنی دنبال بهونه این همه قهر کردم رفتم اتاق خوابیدم اومددنبالم منو بوسید گف بخاطر من بیا شام قربونت برم بعد گفتم برو میام سرلج مامانش رفتم شام
حالا مامانش امروز گف میرم بلیط بگیر یجوریه اخلاقش منم ازدیشب خودمو گرفتم محلش نمیدم
شوهرم هم نگف بمون گف باش بچه ختنه کردیم بلیط میگیرم
1401/09/05 12:18