🤩😍چالش های باحال😍🤩

43 عضو

چه روزایی بود با چه چیزایی خوش بودیم یادش بخیر???

1401/08/28 14:29

پاسخ به

اه چه روزایی داشتیم

واقعا

1401/08/28 14:29

پاسخ به

چه روزایی بود با چه چیزایی خوش بودیم یادش بخیر???

من هنوزم همونم?

1401/08/28 14:29

پاسخ به

من هنوزم همونم?

منم

1401/08/28 14:29

??کرم ریزی هامو دارم

1401/08/28 14:29

پاسخ به

من هنوزم همونم?

??? منم اما کمتر

1401/08/28 14:29

پاسخ به

??? منم اما کمتر

ن من بیشترم هست
??شوهرم‌کنترل میکنه ولی خونه بابام بودنی عقده هام خالی میکنم?

1401/08/28 14:30

منم‌یبار‌ با‌. بابام رفتم‌ باغ‌ بابام مشغول‌ابیاری‌ توباغ‌خودمون‌ بود‌. من‌ رفتم‌باغ‌همسایه‌ استخر ابشو‌ باز‌کردم‌ رفت‌. زمین‌?طرف‌اون‌به‌بابام‌گفت‌نمیدونی‌کی اب بازکرده‌ بابام‌بی‌خبر. گفت‌نه‌والا. منم‌ مظلوم‌ وایساده‌بودم‌نگاه‌میکردم?

1401/08/28 14:30

پاسخ به

ن من بیشترم هست ??شوهرم‌کنترل میکنه ولی خونه بابام بودنی عقده هام خالی میکنم?

????

1401/08/28 14:30

پاسخ به

من هنوزم همونم?

چه‌خوب‌ من‌نیستم‌دیگه?

1401/08/28 14:30

پاسخ به

منم‌یبار‌ با‌. بابام رفتم‌ باغ‌ بابام مشغول‌ابیاری‌ توباغ‌خودمون‌ بود‌. من‌ رفتم‌باغ‌همسایه‌ استخر ا...

????

1401/08/28 14:30

پاسخ به

??کرم ریزی هامو دارم

اونروز با شوهرم قهر بودم رفتم تو کمد قایم شدم گوشیمم خاموش کردم اقا این شب اومد خونه مهدیع مهدیه منم جواب نمیدادم زنگ میزد گوشی خاموش بعد نشست ناراحت رو تخت تختم مقابل کمد اونقدر ناراحت بود خدا این دختر اوسکول کجا رفته یهو از کمد گفتم بع????????

1401/08/28 14:31

پاسخ به

اونروز با شوهرم قهر بودم رفتم تو کمد قایم شدم گوشیمم خاموش کردم اقا این شب اومد خونه مهدیع مهدیه منم...

???????

1401/08/28 14:32

پاسخ به

???????

اونقدر دعوام کرد گفت وقت بازیه من زهر ترک شدم ????

1401/08/28 14:32

یه بارم یه خونه ای سرکوچمون بود درشون از این دسته ها داشت که باهاش در میزنن ، ماهم هر روز ظهرا میرفتیم درشون رو میکوبیدیم و فرار میکردیم ، از قضا اون روز نمیدونم کی از قبل رفته بود در زده بود فرار کرده بود ، اینا هم بپا پشته در بودن ، ما فقط اومدیم در بزنیم اونا درو باز کردن ، ماهم مثله سکته اییا نگا پسره میکردیم از گوشامون گرفتمون اینقدر زدمون ، تا الان که الانه از اونجا رد نمیشیم?

1401/08/28 14:34

پاسخ به

اونروز با شوهرم قهر بودم رفتم تو کمد قایم شدم گوشیمم خاموش کردم اقا این شب اومد خونه مهدیع مهدیه منم...

?

1401/08/28 14:34

پاسخ به

یه بارم یه خونه ای سرکوچمون بود درشون از این دسته ها داشت که باهاش در میزنن ، ماهم هر روز ظهرا میرفت...

????

1401/08/28 14:34

پاسخ به

یه بارم یه خونه ای سرکوچمون بود درشون از این دسته ها داشت که باهاش در میزنن ، ماهم هر روز ظهرا میرفت...

????

1401/08/28 14:34

من ی دفتر خاطرات داشتم اون موقع خل بودما رل اولم بود ذوق داشتم خب هر چی اون اس میداد هر چی من اس میدادم تو اون دفتر مینوشتم بعد ی بار کیفامونو گشتن اون دفترو مدیر پیدا کرد برد خوند وایییی چ چیزایی توش بود ????مدیر میگفت کی این تو مدرسه واست کادو اورده داده ما ندیدیم مدیر ب مامانم میگفت اینو زود شوهر بدین????????

1401/08/28 14:36

پاسخ به

من ی دفتر خاطرات داشتم اون موقع خل بودما رل اولم بود ذوق داشتم خب هر چی اون اس میداد هر چی من اس مید...

تو دفتر خاطراتم نوشته بودم مامانم از موضوع خبر دارد به مامانم میگفتن تو خبرداری بزار ب باباش بگیم گوششو بکشه مامانم میگفت ن من نمیدونستم ??

1401/08/28 14:37

???

1401/08/28 14:38

یبارخونه ننه جونم هممون جمع بودیم بعد گفتم بیاین یه بازی رفتم دوتا شربت درست کردم تویکیش واکتس ریختم دادم پسر داییم یکیشم خودم گفتم هرکی تونست یه نفس بخوره برندس اونم هول کرد همشو خورد دوروز بیمارستان بود???

1401/08/28 14:39

پاسخ به

من ی دفتر خاطرات داشتم اون موقع خل بودما رل اولم بود ذوق داشتم خب هر چی اون اس میداد هر چی من اس مید...

???

1401/08/28 14:40

پاسخ به

یبارخونه ننه جونم هممون جمع بودیم بعد گفتم بیاین یه بازی رفتم دوتا شربت درست کردم تویکیش واکتس ریختم...

??

1401/08/28 14:40

پاسخ به

یبارخونه ننه جونم هممون جمع بودیم بعد گفتم بیاین یه بازی رفتم دوتا شربت درست کردم تویکیش واکتس ریختم...

???????وایی دیوونه

1401/08/28 14:40