هر جور من جدا شدم
رابطمو باهاش قط کرده بودم از طرف اون هنووووز زنگ و پیام بود
شده بودیم مث اوایل هی اون زنگ و اس من هیچی
ی روز ک مغازه بود و هی پیم میداد من اهنگ توقع ندارم بهنام بانی براش فرستادم اینم تو مغازه کسی بود تا اهنگو گوشداد زد شیشه های مغازه رو اورد پایین و دیوونه بازی در اورد
این مدت قرص اعصاب میخورد و تا یکم دیوونه میشد میبردنش پیشدکترش
خلاصه اینو برده بودن
ازش خبری نبود
فرداش داداشش زنگ زد
داداشش زنگ زد گف ی کاری کن باز این دیوونه شده و جریان بم گفت منم گفتم کاری از دستم برنمیاد چیکار کنم
دیگه همه فهمیده بودن با کارایی ک میکرد
حتی زنش
عروسی دختر خالم بود
من مجرد بودم دیگه وسط داشتم میرقصیدن مامانش اومد منو کشید کنار گف لباست بپوش بیا کارت دارم
منم لباسمو پوشیدم باهاش رفتم دم در گفتم چیشده
گف ببین عمو(شوهرش میگفت) یکیواورده دم در تا تورو ببینه
من موندم این چی داره میگه ینی چی اخه
تا سرمو چرخوندم دیدم شوهرش کنارمونه گف بیا عموجان اشاره کرد ب ی پسره گفت ببین نگا کرد احوال پرسی کردیم باباش گف ایشون دنبال زن بودن من تورو معرفی کردم برو تو ب کسی چیزی نگو من هیچی نگفتم
مجلسش جوری بود ک مردا تو یه محوطه تو روستاشون بودن و از اون طرف عشق قدیمی دیده بود ک مامان و باباش دارن باهام حرف میزنن
من اومدم داخل گوشیم اس اومد چیشده
من جوابشو نمیدادم هیچی نگفتم
گف مامان بابام چیکارت داشتن بازم جواب ندادم
اینم رفته بود از باباش پرسیده بود
بعد باز اس داد زنگ میزنم جواب بده اهمیت ندادم گفت کارت دارم ومهمه د قسم و ایه
زنگزد جواب دادم هیچی نگفتم خودش شروع کرد داد و بیداد
چرا اومدی دم در
چرا ننه بابام همچین کاری کردن و کلی سروصدا من هیچی نگفتم
اونم داد میزد دیوونم نکن ی چیزی بگو
منم خدافظی کردم و قطکردم
کلا از بعد جریان پسر داییم ادم سابق نشدم
دیگه عادت داشتم هر لحظه ی چیزی بشه اگه نمیشد شک میکردم
وسط داشتم میرقصیدم زنش دم در خونه بود
مجلس زنونه تو حیاط بود
چشمم افتاد بهش گف بیا
من رفتم ..اون موقه پسرش کوچیک بود
رفتم باهاش توی اتاق
گفت واسه چی دست از سر شوهرم بر نمیداری
چرا بهش زنگمیزنی
اگه یه بار دید دیگه ببینم زنگ زدی ب بابات میگم
و این حرفا منم گوشیمو در اوردم پیامارو نشونش دادم
بهش گفتم حرفی ک من ندارم توووووداری
تو جم کن شوهرتو
ی روز خوش برام نذاشته هر دفه ی بدبختی
گفتم من وقتی ولش کردم ک تازه حرف خاستگاریتون تو خونشون بود
گفت دیگه جوابشو نده اگه خودشو کشت جوابش نده
گفتم تاثیر نداره
گفت چرا توجوابش نده باقیش با من منم گفتم
1401/09/02 10:59