بجها سلام حالم خییییلی خیییلی بده الاهی خیر و خوشی نبینه خواهر شوهر عفریتم باعث شد امروز شوهرم منو بزنه اونم چه زدنی دوتا مشت خیلی محکم زد تو سرم برق از چشام پرید همونجا ولو شدم چون سرم واقعا گیج رفت مثل حس برق گرفتکی بعد بیشرف در حین افتادن با لگد افتاد بجونم طوری که الان یردرد و تاری دید و گیجی و بدنم کبود شده ......بعد پاشدم دیدم دماق و دهنم غرق خونه خون دناق شده بودم لبام هم جر خورده الاهی دستش بشکنه از ترسش پاکش کرد خونهارو
سر چیز مسخره امروز عقد دختر خواهرش بود خوده دیوثش گفت نمیخای بیای هوا سرده میرم و میام یه محضره گفتم باشه محضر ساعت 5 بود گفت ساعت کوک کن 4 براش کوک کردم ازینور خواهراش انقد بش زنگیده بودن اینم خواب بود بیداز شد گفتم بیا پاکت پولو ببر بخدا برا زایمانم چیری نیاوردن منم 500 گزاشتم داخلش بجا اینکه با زبون خوش بگه هوار زد منم گفتم چرا داد میزنی مگه چکار کردن برا ما کادو عروسب ندادن زایمانم ندادن یهو زنگ زد خواهرش گفت این زن بیشرفم نمیزاره براتون پول بیارم میگه کم بده خودشم نمیاد و ......من همینجوری موندم زدم زیر گریه گفتم چرا دروغ گفتی خودت گفتی نیا بعدشم به کتکی بهم زد و رفت خییلی حالم بده اخلاقش خییلی بده الان اونا دارن ذوق میکنن چون بشون گفت طلاقش میدم نمیخامش دیگه الاهی که دستش بشکنه بچها من بابام فوت شده الان چند ماهه نزاشت عیدنو برم پیششون امروز فحش میداد به قبر بابام اون میدونه هر روز برا بابام گریه میکنم و دلخوشیم بابام بوده بعد گفت ...تو قبر *** بابات که گور بگور شد ....از زندگیم سیر شدم الان زده بسرم تا خوابه برم خودکشی کنم دیگه به ته خط رسیدم اوند بجا عذر خواهی رفته خوابیده
1402/01/04 06:04