من از یچیزی خیلی ناراحتم
من ای وی اف کردم خیلی سختی کشیدم تا باردار بشم شوهرم پیش دامادش کار میکنه هر وقت که میخواستیم بریم تهران مرخصی میگرفت خواهر شوهرم میفهمید و اولین نفر خبر بارداریم تو خانواده شوهرم اون فهمید بعد دخترش که به مادر شوهرم خبر داد اون براش یه گوشواره طلا خرید برای من چشم روشنی هیچی نداد در صورتی که میدونم اگه خودم میگفتم هرگز گوشواره نمیخرید برام
1403/02/13 22:22