مامانا دخترم یه کم مریضه اسهاله هیچی نمیخوره همش اذیتم میکنه کلافه شدم خسته شدم قاشق به دست لیوان به دست میوفتم دنبالش دیگه عصبی شدم دادکشیدم سرش یدونه ام زدم درکونش روپوشکش البته گاهی باشوخی ام میزنم روپوشکش حتا خوشش میاد ولی ناراحتم خیلی میگم دخترم ازدستم ناراحت نشه فکرنکنه دوستش ندارم توروخدا نیاید سرزنش کنی خیلی حالم بدبود دست تنهام شوهرمم رواعصابمه عصرمیاد خونه نه کمکی فقط میره توگوشیش وتلویزیون هی میگم بچه مریضه بیا کمک کن یه چی بخوره خوب شه اصلنا انگار نه انگار حرصمو درمیاره منم یه لحظه ازکوره دررفتم میترسم دخترم توخواب بترسه
1402/10/19 00:19