پاسخ به خوب کردی آخیش??
دیگههههه رید تو اعصابمان
گفتم تو رو تخته بیمارستانم هستی از دهن نمیوفتی
میگفت بخاطر مادرم گفتم
گفتم بخاطر باباتم نگو
این همه مدت عوض اینکه کنارش باشین رفتین پی خوش گذرانیاتون الان مریضین یادش افتادین
یادش رفته مگه چه بلایی سرش اوردین
یادش رفته تا چند روز پیش پدربزرگش چه شونه ی سپر میکرد و برا من دهن باز میکرد
گفت بخاطر سبحان کرده
چیزایی ک حقه سبحان بوده به تو رسیده
گفتم بابات زیاد نگرانشه خودش چرا سهمشو نمیده نکنه تو کمته میخای اینارو هم ببری
من از چیزایی ک به اسممه به سبحان چیزی نمیدم شمام به دلتون صابون نزنید ماله این بچه خوردن نداره دونه دونه میوفتین رو تخته بیمارستان
قطش کردم
1401/09/15 08:08