مامانای دوقلو و سه قلو

418 عضو

پاسخ به

بالای بخیه میبندی من توبارداری مدلی که گرفتم نمیشدبعدش ببندم بعدم سایزخیلی بزرگ گرفتم که برام توهفته...

با روسری ببند من‌سر پسرم گرفتم ولی با روسری مادرم میبست خیلی راحت تر بودم وقت شیر دادن هم کمر درد نمیگرفتم

1402/04/22 16:47

پاسخ به

شماهاک زاییدن همتون توالت فرنگی و تخت خواب داشتین یه دوست دارم پاره ام کرده ازبس میگه بعداز زایمان ن...

من سر پسرم که سزارین شدم بعد عمل ب خاطر فشار بالای بعد عملم سه شب آی سیو بودم و یک شب بخش.بعدش اومدم خونه مامانم.اون موقع مامانم اینا خونشون تخت نبود.رو تشک و زمین می خوابیدم.برای بلند شدن تا یه دو سه روز اول یکی بلندم می کرد بعدش خودم میتونستم
ولی توالت فرنگی داشتند.یکی رو خریده بودن تو حموم برای من گذاشته بودن.چون حموم شلنگ اب داشت ولی دستشوییش کوچیک بود جا توالت نمیشد. خلاصه که
برای تولت فرنگی به نظرم حتما یکی رو تهیه کن.چون بهت فشار میاد .من حتی نماز هامو رو صندلی نماز می خوندم.توالت فرنگی از وسایل پزشکی ها و داروخونه ها بگیر.خیلی خوبه.بعدها هم به کارت میاد.

1402/04/23 06:51

من کلا قبل از عمل ماه های آخرم نوسانات فشار داشتم.دکترم ابنو متوجه نشده بود.ورم خیلی خیلی داشتم.اونقدر ورم کرده بودم که لای انگشتای پام بسته شده بود.ولی دکترم نه بهم هپارین داد نه انوکسا.وزنمم بالا و بالا می رفت.فشارم تو خونه همش یا 15 بود 14...ولی پیش دکتر ک می رفتم 12 بود.تا 40 هفته نه درد داشتم نه آبریزش بچمم درشت بود و پایین تو لگنم نیومده بود.دکتر برام وقت زایمان زد ک مثلا با امپول فشار رو اینا زایمان‌کنم.وقتی روز تاربخ رفتم اونجا مامای خود بیمارستان منو معاینه کرد و سرم داد زد که چرا راه نرفتی بچت پایین نیومده...منم خیلی ترسیدم تجربه نداشتم که...فشارم 20 شد.همون لحظه دکتر خودم سر رسید گفت فشارش چنده پرستارا گفتن 20.سریع منتقلم کردن اتاق عمل.تو اتاق عملم همش استرس داشتم .استرس زیاااااد.بی حسی کمرم کردند وسط عمل تپش قلب گرفتم قلبم اونقدر درد می کرد که داشتم از دردش می مردم....منو بیهوش کردن.وقتی بهوش اومدم منو بردن آی سیو.اون روزا دوره کرونا بود.همش نگران کرونا گرفتن خودمو بچم بودم.تو دوره کرونا همراه نمی زاشتند تو آی سیو بیاد.تو سه روز که آی سیو بودم تنهای تنها بودم.شیر نداشتم پسرمو می آوردن نمیتونستم شیر بدم ، کمک نداشتم و استرس می گرفتم.بخش نوزادان همش دعوام می کرد تحدید می کرد که اگ شیر ندم شیرخشکی میشن...تا اینکه دکترم‌دید من هیچ جوره فشارم پایین نمیره ازم سوال کرد منم گریه کردم گفتم بخش نوزادان منو دعوا می کنند که چرا نمیتونم بچمو شیر بدم یا چرا شیر ندارمم دکترم عصبانی شد ب بخش نوزادان گفت دیگ بچشو نیارید.اجازه داد خواهرم برای یه لحظه بیاد پیشم.شروع کردن به ارامش دادن من.بچمم 4500 کیلو به دنیا اومد.همه میگفتن چرا اینقدر وزنش بالاس...کلی ازمایش و اینا فک کردن قند داره که نداشت.کرونا بهم خیلی استرس می داد.فشارم گاهی تا 22 می رفت....خیلی حالم بد بود.همش از استرس و نگرانی.....به این حالت من که بیمار یهوو فشارش بالا میره و ورم‌می کنه میگفتند مسمومیت بارداری یا پره اکلامسی
الانم سر این بچه ها نوسانات فشار دارم.برا همین دکترم گفته فقط ریلکس باشمو استراحت کنم.

1402/04/23 07:40

من ک هنوز زایمان نکردم ولی سر پسرمم چیزی نبردم.هدیه بخوره تو سرش...که اصن نفهمید من نوسانات فشار دارم.
وقتی ام سز شدم بهم گفت این چ‌کارایی بود وسط اتاق عمل کردی...قبل زایمان ک خوب بودی قلب و اینات درد نمی کرد.

الان من پیش سه تا دکتر میرم
یکی قلب
یک دکتر زنان تو کاشان یکی هم اصفهان ک‌میخوام زایمان کنم
دکتر اصفهانه بهم‌گفت امپول بتا نمی خوای
به دکتر کاشانم زنگ زدم گفت چون سابقه مصمومیت بارداری داشتی می خوای ، منم از همه مامانا پرسیدم دیدم همه زدن این چطوری بهم‌گفته بود نمی خوای...
همین کاراشونه ک نمیشه بهشون اعتماد کرد?

1402/04/23 11:59

پاسخ به

منم‌دوتاش قدامی گفتم‌شاید بخاطر جفتشون‌هس زیر دلم‌سنگینه نسرین هم نیس سوال کنم نمیدونم برم دکتر هوا ...

عزیزم نگران نباش.منم از هفته های پایین وقتی فعالیت میکردم زیردلم سنگین میشد.طبیعیه.جفت بچه های منم قدامیه

1402/04/23 13:49

پاسخ به

ی احتمال بده

? ی روزی میاد اینا رو نگاه می‌کنی ی نگاه ب بچه‌ها میگی شما بودین اصلا باور کردنی نیس

1402/04/23 23:59

بعد یسوال من شکمم ک سفت میشه
نمیشه فهمید دوتاشون هسن یا یکی
دوقلویی هم استرسه ها?

1402/04/24 00:35

فردا روز دوازده امه

1402/04/24 01:24

یعنی حتما بهمون میدن. اخه دیگه زنگ چرا بزنن

1402/04/24 10:43

پاسخ به

توکریر

بچه هات الان چند کیلوان

1402/04/24 11:08

خانوما هفته 31 بارداریم اصلا نمیتونم تنها خونه بمونم همش استرس میگیرم تپش قلب و نفس تنگی حتما هم باید مامانم پیشم باشه الان 1 ماهه اینجوری شدم مامانم هم پیشمه اما موقعی که میخا بره خونشون سر بزنه من استرس و نفس تنگی میگیرم میترسم دیروز مامانم رفت سر بزنه شوهرم پیشم بود اما داشتم دق میکردم کسی اینجوری بوده ؟؟؟

1402/04/24 16:47

پاسخ به

عزیز شما جنین ها. دختر یاپسر؟ دارد خوردین؟

اره لتروزول و متفورمین

1402/04/24 23:21

پاسخ به

وای دوتا دخمل الهی فداش ن بشم

دوقلو بارداری

1402/04/24 23:26

الان جنبش هاشون کم شده
اون موقع اینقدر تکون تکون می خوردن خیلی ترسیده بودم.

1402/04/25 02:05

پاسخ به

اصلا زیاد توجه نکن بیشتر تو فکرش باشی خدا نکرده ی اتفاق میفته

اره راست میگی...???
سپردم ب خدا

1402/04/25 02:10

پاسخ به

وسلام الان اصلا استرس نگیر انرژی و استرس و...رو نگ دار اومدن حالت رو میپرسم ?

????
میدونی رویا جون من بیشتر واسه این نگران بودم چون دکترم برام‌ امپول بتامتازون ننوشت.
بعد زنگ زدم به دکترم تو کاشان.بهش گفتم اون گفت چون سابقه پره اکلامسی داشتم بهتره دو دز رو بزنم.
از دست دکتره تو اصفهانم استرس گرفتم دقت نمی کنه....
هرچی دکتر کاشان ام تاحالا گفته گفت اون میگفت نیازی نیست...
هپارین میگف نیازی نیس
انوکسا میگفت نیازی نیست
درصورتیکه واقعا حس می کنم از وقتی اینارو زدم ورم هام کنترل شده است...
سر پسرم اینقدر ورم داشتم ک کارم ب ای سیو کشید و فشارم 20 شد و زایمان کردم
واسه همین هی می ترسیدم نکنه امپول بتامتازون رو بزنم خودش باعث زایمان زودرس بشه...
بعد رفتم سرچ کردم خیالم‌راحت شد
بعد دیدم چقدر اینا تکون تکون می خورن بیشتر نگران شدم
اما خداروشکر الان حرکت هاشون عادیه ب نظرم

1402/04/25 02:20

پاسخ به

کاش شهر خودت زایمان میکردی مامانت میومد پیشت بعد بهتر می‌شدی ده روز دیگ می‌رفتی خونه ای مامانت

اول می خواستم کاشان زایمان کنم اما وقتی مامانم فهمید دوقلوس گفت بیام اصفهان.فک و فامیل شوهرم اخه راه ب راه خونه جاریم می اومدن اخه اونم باردار بود...با جاریم فامیل بودن من غریبم بعد یکسر به من می زدن....خیلی اذیت میشدم...
مامانمم خودش سینشو عمل کرده برداشته ...یکسال میشه تو گرما زخمش میسوزه کاشان کم از قم نداره تو گرما...خونه منم با کولر حتی گرمه.دیگ گفتم دور باشم از فامیل شوهر

1402/04/25 02:36

پاسخ به

عزیزم خیلی لحظه خوبی ایشالله بسلامتی بیان بغلت?? منم ماه پیش رفتم 4کیلو اضافه کرده بودم دکتر میگه ...

بهداشت ب من گفت 17 تا 5 2کیلو نهایت من الان 24 هفته 7 کیاو‌اضاف کردم وآله شکمم از 7 ماه ب بعد میاد میگم الان که بخوری رو وزن بجه ها اثری نداره خیلی درسته؟

1402/04/25 11:57

از وقتی بتامتازون زدم تمام‌دردای کمرم و رگ گرفتگی سیاتیکم گم شده..مسکنه دیگ ?.با خودم گفتم کاش میشد بعد اینکه اثر بتامتازون میری این درد کمرمم بره.??

1402/04/25 16:27

مامانا کاسنی میخورید؟

1402/04/25 21:11

پاسخ به

یه عددبتامربوط نیس

جدی

1402/04/25 23:18

پاسخ به

سلام مامانا من دیشب حواسم نبود ب کمر خوابیدم خیلی نگرانم یعنی خطرناکه تا الان تکونم نخوردن ??

ی چی شیرین بخور ، 20 دقیقه ب یه پهلو بخواب تو این مدت 3 تا حرکت داشت ی قلت درسته ، 20 دقیقه ب پهلو دیگت بخواب و 3 تا حرکت ازون یکی حس کن

1402/04/26 07:03

پاسخ به

آره بده

فک‌کنم‌از 8 ماه به بعد باید خنکی بخوری اونم ن زیاد روی چون‌کلا سردی بجه رو بی جون میکنه

1402/04/26 10:27

پاسخ به

چه طاقتی که هنوز نخریدی به چی شک داری دیگ??

بذار 28 بشه آخه زیاد لباس نمیخام چون‌لباس پسرونه خیلی دارم مال پسرم‌هس فقط دخترونه میخام و ی تشک اضافه و‌حوله شکمم‌پایین هس خیلی نمیتونم بگردم‌گفتم خیالم راحت بشه از بچه ها آلان‌خیلی گرمه شیراز تا 41 دما میره با بچه هم‌برم‌بیرون خیلی سخته

1402/04/26 10:30

پاسخ به

منم اول قرار بود برم خصوصی بعد فهمیدم هزینه سز که 18تومن ایناس اگ خدایی نکرده ان ای سیو هم برن دوتا ...

یکی از خانوما رفته بود خصوصی میگفت الکی بچه رو نگه داشتن آن ای اس یو تا پول بگیرن ی 70 تومنی میگفت هزینش شده مادر ریحانه فک‌کنم باشه ازش سوال کن
میگه

1402/04/26 13:34