یک لحظه چشمام بسته شد سفید شد فقط صداهاش میومد وقتی چشم باز کردم دیدم دکتر بالا سرم هست از بس معاینه میکرد اصلا نمیزاشتم من از تخت بیاد پایین اینقد درد داشتم مثل مار به خودمیپچیدم برای من که سخت بود حتی کافر نبینه دردم کشیدم هیچی به هیچی
1402/12/13 11:36