خواهران مجازی

1 عضو

پاسخ به

من از اول ازدواجم خونم پیش بابامینا بود حالا می‌خوام جا به جا بشم

کجا بری

1401/10/01 23:33

ی منطقه دیگه

1401/10/01 23:34

با ماشین مثلا 15 دقیقه راه باشه

1401/10/01 23:34

ولی من چسبیدم ب خونه بابام اینا

1401/10/01 23:34

همش هرروز هرشب پیششونم

1401/10/01 23:34

بعد اینطوری که برم نمیتونم همش پیششون باشم??

1401/10/01 23:34

پاسخ به

بعد اینطوری که برم نمیتونم همش پیششون باشم??

منم هفت سال با مامانم اینا همسایه بودم بعد که مامانم اینا خونشون فروختن من خیلی داغون بودم همش گریه میکردم دوسال خیلی سخت گذشت بعد که خودم هم ازاون محل رفتم کم کم عادت کردم ولی هرروز باید مامانم ببینم هرروز،میاد خونمون

1401/10/01 23:45

نزدیک دوسال بود که دوباره رفته بودم طبقه بالاشون خیلی عادت کرده بودم چهار ماهه اسباب کشی کردم هنوز عادت نکردم با اینکه اصلا وقت ندارم سرم خیلی شلوغه

1401/10/01 23:46

پاسخ به

منم هفت سال با مامانم اینا همسایه بودم بعد که مامانم اینا خونشون فروختن من خیلی داغون بودم همش گریه ...

وای حال روز الان منه??

1401/10/01 23:46

نگاه دختر کوچیکم میکنم گریه میکنم

1401/10/01 23:46

چون وحشتناک دوسش دارن وحشتناک بهشون وابستست

1401/10/01 23:46

پاسخ به

وای حال روز الان منه??

اره خیلی بده ادم از اول نزدیک هم باشه منم همش شب وروز گریه میکردم

1401/10/01 23:46

یه نی نی بیار سرت با اون گرم کن

1401/10/01 23:47

پاسخ به

یه نی نی بیار سرت با اون گرم کن

فعلا نه انشالله بعد. عید ?

1401/10/01 23:47

اصلا ناراحتم

1401/10/01 23:47

پاسخ به

فعلا نه انشالله بعد. عید ?

انشالله

1401/10/01 23:47

نمیتونین همونجا یه کوچکترش بگیرین ؟

1401/10/01 23:47

یا همونجا رهن بگیرین

1401/10/01 23:48

می‌دونی از منطقش بدم میاد خیلی ندید پدیدن و فضول ?

1401/10/01 23:51

وگرنه از تونستن چرا میتونم

1401/10/01 23:51

وا یعنی چی خودت میگی نمیخوام از پیش مامانم برم بعد میگی از،منطقش بدم میاد

1401/10/01 23:52

میگم دلم نمی‌خواد برم دلم تنگ میشه براشون ولی از ی ورم میگم بخاطر همسایها برم

1401/10/01 23:57

نمیدونم چ کنم

1401/10/01 23:57

سلام صبح همگی به خیر

1401/10/02 09:05

مثبت گروه کجایی ???

1401/10/02 09:05