نمیدونم چه حکمتیه سردخترم همون ماهی که باردارشدم دوسه بار خواب دیدم یه بچه بغلمه تو خیابان دنبال کوچه ام برم پشت یه ماشبن بهش شیربدم. یبارم دوسه ماه قبلش خواب دیده بودم محرمه یه بچه بغلمه انکار تاسوعا بود همه مشکی پوشیده بودیم. بچه رو گذاشته بودم توکریر بامامانم بودم. هی میگفتم مامان نمیشد کریر نیاریم بچه رو بغل کنم. هواهم گرم بودباز دنبال جابودم شیربدم بهش اونم اونقدر گریه میکرد هرکی از بغلم ردمیشد میگفت شیربده دیگ بچه هلاک شد
1402/02/18 10:31