پاسخ به

من خونه مامانم بودم لبو وباقالا رو شوهرم تو خونه پخته بود .منم از سادگی بهشون گفتم من اصلا خونه نبود...

خوب گفتی بزار بدونن خودت درست نکردی

نمیدونم و نمیفهمم چی رو عقده کردن

پاسخ به

نمیدونم و نمیفهمم چی رو عقده کردن

ببین کسایی ک باادم اینطوری رفتار میکنن مطمعن باش باهاشون اینطوری برخورد کردن

پاسخ به

تصویر

مثل این متن

پاسخ به

تصویر

دقیقا

پاسخ به

این لباسا چطوره بچه ها

خوشگله

واقعا

پاسخ به

این لباسا چطوره بچه ها

قشنگه مبارکع

پاسخ به

این لباسا چطوره بچه ها

خوبه قشنگه

فداتون

پاسخ به

فداتون

نشی مهربون

❤

مرسی بچه ها که بودین حرفام و گوش دادین

ارسال شده از

اقدس خانوم و مریم خانوم و سکینه
خانوم 3تا همسایه هستن که خیلی باهم صمیمین
یه روز سکینه خانوم دیر اومد ازش پرسیدن چرا دیر کردی؟
سکینه خانوم گفت والا دیشب لباس خواب پوشیدم خوشگل مشگل کردم رفتم پیش آقا مصطفی ((شوهرش)) دست زدم به پیشونیش گفتم آقا مصطفی چرا بدنت سرده ؟؟ بیا تا گرمت کنم و باقی ماجرا ...
روز دوم اقدس خانوم دیر اومد اونم گفت والا منم دیشب لباس خواب پوشیدم خوشگل مشگل کردم رفتم پیش آقا غلام ((شوهرش)) دست زدم به پیشونیش و گفتم آقا غلام چرا بدنت سرده ؟ بیا تا گرمت کنم و باقی ماجرا ...
روز سوم هرچی منتظره مریم خانوم شدن نیومد سکینه و اقدس نگران رفتن خونه مریم خانوم دیدن واای دستش شکسته آویزون گردنشه صورتش کبود و داغون پای چشاش بادمجونی شده ..ازش پرسیدن خدا بد نده مریم خانوم چی شده ؟
مریم خانوم گفت والا لباس خواب پوشیدم خوشگل کردم رفتم پیش اصغرآقا ((شوهرش)) دست زدم به پیشونیش دیدم گرمه !گفتم خدا مرگم بده اصغر آقا چرا بدنت مثله آقا مصطفی و آقا غلام سرد نیس تا گرمت کنم ؟؟!

همینو گفتمو دیگه چش باز کردم دیدم تو بیمارستانم??

پاسخ به

اقدس خانوم و مریم خانوم و سکینه خانوم 3تا همسایه هستن که خیلی باهم صمیمین یه روز سکینه خانوم دیر اوم...

واویلااااا

پاسخ به

اقدس خانوم و مریم خانوم و سکینه خانوم 3تا همسایه هستن که خیلی باهم صمیمین یه روز سکینه خانوم دیر اوم...

خخخخخ

سلام خانما شما وز مادر چکار میکنید برادوطرف

??

پاسخ به

سلام خانما شما وز مادر چکار میکنید برادوطرف

هیچکار راه دوریم??زنگ میزنیم تبریک میگیم

پاسخ به

چون سادس بخدا هرچی کوتاه میام متوجه نیس که اونا خیرخواه زندگی من نیستن

منم مامانم رفتاراش به نفع بقیه اس ومنومقصرهمه چی میدونه ولی چون بزرگتره وطرزفکراشتباباهاش مونده من به دل نمی گیرم وخودمواروم میکنم وکاری که میخوام یواشکی انجام میدم واونواروم نگه میدارم راستشوبخای بایدبگی گورپدراونی که میخاد اوقات من. مامانموخونوادموخراب کنه حذفش کن یا نبینش حتی اگه جلوچشت اومد بی خیال ردشوازاش

ماخواهربرادری یه کادو اس مامانم روز مادرقبلی گرفتیم اما قتی به مادرم دادیم تاچند و فقط ازداداشم تشکرمیکردومیگف چرازحمت کشیدی انگارانه انگاره ماهم بودیم وپول گزاشتم چندوقت پیشم دوباره همین جورماجرایی تقریبابودبازازاون تشکرکرد اون یکی داداش کوچیکه موحتی تحویل نگرف حالاموندیم این روزمادر چیکارکنیم میگم اون داداشمو شریک نمیکنم توکادومون تاماهم دیده بشیم

نظرتون؟

پاسخ به

نظرتون؟

خودتون جدا بدید.اون خودش بده