۱۴۰۰ ها

10 عضو

پاسخ به

من دیشب 3 شب ماهان خوابیده باز از 6 و نیم بیدار میشم سبحان و رو براه میکنم میره تا خورشت بزارم و دوب...

وای جدی دوتا داشتن خیلی سخته وانرژی میگیره خداقوت به شماها

1401/10/18 10:45

پاسخ به

وای جدی دوتا داشتن خیلی سخته وانرژی میگیره خداقوت به شماها

خیلی ولی شیرینی خاص خودشم داره

1401/10/18 10:49

پاسخ به

خیلی ولی شیرینی خاص خودشم داره

مطمئنن همینجوره وگرنه نمیشدتحمل کرد

1401/10/18 10:50

پاسخ به

مطمئنن همینجوره وگرنه نمیشدتحمل کرد

سبحان ماهان و دعوا میکنه ماهان یه جور لوسی گردنش کج میکنه میگه داداااااا اون خندش میگیره

1401/10/18 11:06

دیروز رفتم خونه خواهر شوهرم خونش عین مهد کودکه یه دخترش بچه هاش 9 7دخترن یکی 8و 7 پسر و دختر یکی 3پسر عروسشم 6و 1 دختر دو تاهم من بردم

1401/10/18 11:06

پاسخ به

یکی اره آدم باردار باشی یا با دوتا دیگ انرژی نمیمونه

?

1401/10/18 11:08

خداقوت

1401/10/18 11:08

پاسخ به

هم حامله شدم اصلا بدنم انگار درجا زد یکهو از کار افتاد

شاهرخ علی رو یاد گرفته بگه
?

1401/10/18 11:10

پاسخ به

شاهرخ علی رو یاد گرفته بگه ?

درسا هم میکه اسم خواهرزادمو علی اصقر ?به ایکان هم آیگان میگه

1401/10/18 11:11

پسر من تو حرف زدن تنبله

1401/10/18 11:11

راستی گهواره شاهرخ رو فروختماا

1401/10/18 11:11

گذاشتم دیوار

1401/10/18 11:11

پاسخ به

گذاشتم دیوار

منم گهوارش نگه داشتم روروک اینا رو فروختم

1401/10/18 11:16

بچم از وقتی رفتیم شمال گاو رو از نزدیک دید علاقه زیادی به گاو پیدا کرده
باباش براش گاو کشیده

1401/10/18 11:16

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/10/18 11:16

?

1401/10/18 11:17

پاسخ به

عب نداره بابا مردا همینن منم تا میام خونه تمیز کنم سجاد ک کمک نمیده هیچ یه بندم غر میزنه ک خونه تمیز...

شوهرای ما اینجورین فکر کنم مریم

1401/10/18 11:20

پاسخ به

شاهرخ علی رو یاد گرفته بگه ?

اخی

1401/10/18 11:21

علی هم زبونش باز شده خداروشکر تکرار می‌کنه کلماتو

1401/10/18 11:21

بچم وقتشه باهاش کار کنم ولی ?

1401/10/18 11:21

چقدر امروز پاشدم بدنم درد می‌کنه
کل لگن و کشاله هام گرفته
زیر شکم و کمرمم تیر میکشه

1401/10/18 11:22

پاسخ به

تصویر

خخخ

1401/10/18 11:22

پاسخ به

سبحان ماهان و دعوا میکنه ماهان یه جور لوسی گردنش کج میکنه میگه داداااااا اون خندش میگیره

ای جان?

1401/10/18 11:23

پاسخ به

دیروز رفتم خونه خواهر شوهرم خونش عین مهد کودکه یه دخترش بچه هاش 9 7دخترن یکی 8و 7 پسر و دختر یکی 3پس...

وای فک کنم چه آشوبی بوده اونجا?

1401/10/18 11:24

پاسخ به

بچم از وقتی رفتیم شمال گاو رو از نزدیک دید علاقه زیادی به گاو پیدا کرده باباش براش گاو کشیده

درسا هم عشق سگه میره پیش دایش میشینه سگ داره خنجر میگه بزنن عکسش ببینم

1401/10/18 11:29