میگم

تایپیک بخون

😂😂😂

دیگه ادامه نداد‌ داستانش رو

🫠شاید دوس دخترش بوده

از کجا میدونی ازدواج میکنن

چه میدونم

شوهرم خیلی ناراحته😂😂😂

انگار حسادت کرده

😑😐دقیقا داداش من میخواس زن بگیره چون غریبه بود گفت اول تحقیق کنید بعد اگ خوب بود میریم خاستگاری بعدش ب همه میگیم مامانم ب شوهرم گفت گفتش ک توام عضوی از خانوادمون هستی شوهرم رفته بود ب برادرش سیر تا پیاز گفته بود اونم ب زنش زنش ب هم😐😒

واا😐

با داداشت رفیق بودن یا ن رابطشون چجوری بوده

اگ صمیمی بودن ک خب معلومه ناراحت میشه اگ ن ک بنظرم نباید ناراحت باشه

من باشم اول از داداشم گله میکنم ک چرا چیزی نگفته بعدش از مادرم میپرسم

چه گله ای

مهم نیست واسم

شوهرم و داداشم زیاد خوب نیستن

شوهرم میگه خیلی دخالت کرده تو زندگیمون

مامانم یع جیزایی گفته بود

ولی گفته بود داداشت بگیر نیست

وقت همه رو میگیره

ولی خب مطمئن نیستن هنوز

بچه ها به قدری این چند روز من اعصابم سر این سادگی و تاپیکا خراب بود

به خدا یه بار نی نی پلاسو پاک کردم

بعد گفتم از دوستام خدافظی نکردم دوباره نصبش کردم