قبلش تنها بودیم هی پشت بچهاش بود منم دختر و دومادشو نفرین کردم ک انقد دخالت میکنن این دیگه خیلی ناراحت شد چون همونا رو از همه بیشتر میخاد
اخرم رفت بیرون گفتم همتون برین گم شین میگه ما سگیم
بابامم اومد گف دخترت خیلی پر رو شده و نفرین میکنه، بابام گف هیچکس با دعای کسی نیومده ک با نفرین بره
1403/06/15 11:34