بچها امینو دیروز بردم بازار شب خسته بود زودتر خوابید من برا مهمونام شام بردم شوهرم تو اتاق بود بعد امین از خواب بیدار شده بود شروع کرده بود ب گریه من صداشو نشنیدم شوهرمم دوبار زنگ زده بود یکی دوبار صدا زده بود من جواب ندادم دیگه بیخیال خوابیده بود امین انقد گریه کرده بود ک بالشش خیس خیس شده بود
1403/09/11 07:37